یادداشت آروشا دهقان

                داستان شروع خوب و جذابی داشت. موضوع از اون‌هایی بود که می‌تونست خواننده رو تا آخرین جمله‌ی پای کتاب نگه داره. تا نیمه‌های کتاب همه چیز خوب پیش می‌رفت ولی بعد به شدت افت کرد
اطلاعات غیر ضروری زیادی گفته شد که باعث میشد نه تنها داستان از مسیر اصلی منحرف بشه که سطح کیفی متن هم پایین بیاد. (نمونه‌ش: گفت‌وگو درباره‌ی جزئیات پر و خالی شدن مثانه‌ی تک تک شخصیت‌ها، اولین ارگاسم و دشتان و... )
چون تعریف‌های زیادی شنیده بودم، امیدوارانه خواندن رو ادامه دادم و هر لحظه بیشتر ناامید شدم. حجم اطلاعات بیهوده، داستان رو از حالت کتاب خارج کرد و به سمت کپشن نویسی‌های اینستاگرام برد. انگار که نویسنده کلافی رو به دست گرفته بود و هر لحظه گرهی تازه میزد. در نهایت هم به جای باز کردن گره‌های داستان، مخاطب رو با کلاف پر از گره تنها گذاشت. انگار که نمی‌دونست چطور باید داستان رو تموم کنه و ترجیح داد نیمه کاره رها بشه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.