بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت محبوبه طاهری

                قابیل گفت من تو را البته خواهم کشت، هابیل گفت من را گناهی نیست که خدا قربانی پرهیزگاران را خواهد پذیرفت اگر تو به کشتن من دست بر آوری من هرگز به کشتن تو دست بر نیاورم که من از خدای جهانیان می‌ترسم، می‌خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو هر دو به تو بازگردد تا اهل جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران عالم است. آنگاه پس از این گفت‌وگو هوای نفس او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل برساند و بدین سبب از زیانکاران گردید.
بسیار برایمان پیش آمده است که در خانواده همه یک نظر نباشیم، یکی سنتی و یکی مدرن، یکی قدیمی و یکی به‌روز، یکی روشن‌بین و یکی دربند عقاید اجدادی... . در این داستان یک خانواده سنتی توصیف می‌شود که دارای چهار فرزند هستند و هر کدام به نوعی نماینده یک تفکر خاص می‌باشند جدال بین آیدین و اورهان شدیدتر است. آیدین با تفکری مدرن جلو می‌رود و از خانواده طرد می‌شود اورهان برادر دیگر که پایبند به سنت‌هاست و فرزند مورد علاقۀ پدر است. جابر پدر آیدین از شعر گفتن و کتاب ‌خواندن آیدین هراس دارد و او را از همۀ این کارها و شعر‌گفتن‌ها منع می‌کند و حتی کار را به جایی می‌رساند که کتاب‌ها و حتی اتاقش را می‌سوزاند و عقیده دارد اینها فتنه و اسباب شیطانند در نهایت فشار روانی روی آیدین زیاد می‌شود و ماجراهای دردناکی را رقم می زند.
برادرکشی و فروپاشی خانواده از مضامینِ اصلی سمفونی‌مردگان هستند. سرتاسر داستان را سیاهیِ سرما، برف و مرگ فرا گرفته است و با پیش‌رفتن داستان و سنگین‌تر شدن ظلم صورت گرفته و غمِ جاری در داستان این توصیفات تیره‌تر می‌شوند. گویا تمام مردگان این سمفونی محکوم به غم و عاقبتی شوم هستند هیچ یک در نهایت به آرامش نخواهد رسید. پدر و مادر هر دو در آرامش نمردند. پدر در دغدغه بذر حسد و نفاق که بین دو برادر کاشته بود مرد و مادر در دغدغۀ عاقبت آیدین فرزندی که جگرگوشه‌اش بود اما به سبب زن‌بودن توانایی ایستادن در برابر ظلم پدر و سپس اورهان را نداشت و روز به روز نابودی‌اش را مشاهده کرد و در نهایت با نگرانی بسیار از سرنوشت فرزند محبوبش این سمفونی را ترک کرد.
در طول داستان اتفاقات به ترتیب موقع زمانی مرور نمی‌شوند بلکه جایی گریز به گذشته می‌زند و هر بار قسمتی از گذشته را بیان می‌کند که باعث می‌شود زمان حال و گذشته با هم ترکیب شوند. راوی در دیالوگ‌ها از پاراگرافی به پاراگراف بعد تغییر می‌کند اما از نوع توضیحات متوجه می‌شویم که کدام شخصیت در حال حرف زدن است.
«مردم پشت سر خدا هم حرف می‌زنند»
«تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد»
«همیشه بچۀ اول مکافات دیگران را پس می‌دهد»
«به قول ایاز با دو دسته نمی‌شود بحث کرد: با سواد و بی‌سواد»
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.