یادداشت محمدهادی رمضانزاده
1403/1/23
4.5
18
جلد دوم کلیدر، ساعت یک و یازده دقیقه بامداد بیست سوم فروردین، تمام شد. کلیدر را نباید، و نمیشود فقط یکبار خواند! حیف است اگر اقلا دوبار خوانده و یکبار شنیده نشود! اول، باری در جوانی و بار دیگر، میانسالی - آخرین روزهایی که سویی به چشمان و حوصلهای به جان مانده و آخر، در انتظار عزرائیل باید نسخه صوتی را نیوشید! ولی از سوی دیگر، تا صد کتاب خوب و بد و سخت و آسان نخوانی، کلیدر خواندن کار تو نخوا بودن!(!) که نثرش، توصیفاتش، تعریف و تشبیه و فضاسازیاش عین سینما میماند لاکردار! هنگام خواندن فیلمی بلند با قابهای لانگشات و کلوزآپ، پس و پیش هم میآیند و روحت را غرق لذت تخیل میکنند. آنی در حال تلذذ از تماشای صحرای سفیدپوش از برفی، لحظهای بعد ریش و سبیل قندیل بستهی «خان عمو» یا نگاههای پریشان و مددجوی گلمحمد را نظاره میکنی! این وسط اگر ککِ نوشتنی به تنبانت باشد، به خودت میآیی و میبینی از یادداشتهایت در بهخوان و حدیثنفسهای روزانهات در نوت گوشی بگیر تا نامههای ارجاع بیمارانت به متخصص و حتی پیامکهای تبریک عید فطر و روزدندانپزشکت، شبیه نثر ثقیل و توصیفی دولتآبادی شده...آه دنیای لاکردار!! دیگر، روز دندانپزشک مبارکمان!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.