یادداشت سهیل خرسند

                افسانه‌های تبای٬ نام کتابی‌ست نوشته‌ی سوفوکلس که از ۳ تراژدی به نام‌های: ادیپوس شهریار٬ ادیپوس در کلنوس و آنتیگنه تشکیل شده که هر کدام از آن‌ها بصورت جداگانه نیز چاپ و منتشر گردیده‌اند اما موضوع هر ۳ تراژدی بر اساسِ اسطوره‌ی دودمانِ لابداسیدها نوشته شده و دوره‌ای از سرگذشتِ افسانه‌ایِ خاندانِ شاهیِ شهرِ تبای را می‌نمایانند. کتاب توسط آقای شاهرخ مسکوب ترجمه و توسط انتشارات خوارزمی چاپ و منتشر گردیده است٬ از ترجمه‌ی بسیار دقیق و روان ایشون که بگذریم باید به مقدمه و مؤخره بسیار زیبای نویسنده اشاره کنم که من تا به امروز در کتابی نخوانده‌ام که یک مترجم انقدر دقیق و مسلط در مورد داستان مطلب بنویسد.

در مورد داستان سعی کردم به جزئیات ورود نکنم که خواننده خودش جهت خواندنِ آن اقدام کند اما چون یک مقدار کامل در مورد داستان نوشته‌ام و ممکنه برای بعضی از دوستان اسپویل محسوب گردد این قسمت را از دید عموم پنهان می‌کنم که تنها اگر دوست داشتید آن را مطالعه و با مختصری از این ۳ تراژدی آشنا شوید و سپس به خواندن آن اقدام کنید.

در شهر تبای فرمانروایی به نام لائیوس به همراه همسرش یوکاسته حکومت ‌می‌کنند٬ لائیوس به شکلی که در کتاب می‌خوانیم از پیش‌گویی باخبر می‌شود که بدست فرزندش کشته خواهد شد و با همسر او ازدواج خواهد کرد و قوم و شهر او توسط خدایان نفرین خواهد شد٬ لائیوس پس از آنکه فرزندش بدنیا می‌آید او را به یکی از غلامان خود می‌سپارد که پسرش (ادیپوس) را به کوهی برده و او را بکشند٬ اما بعدها می‌خوانیم که غلام او دل کشتن ادیپوس را نداشته و به چوپانی می‌سپارد و آن چوپان نیز او را نزد فرمانروای شهر خود(پولیبوس و همسر او مروپه ) می‌برد و ادیپوس در آنجا بزرگ می‌شود و آن دو را پدر و مادر خود می‌داند بی آنکه بداند آن‌ها پدر و مادر واقعی او نیستند. در گذر زمان در محلی او پدر واقعی خود را بی آنکه بداند و بشناسد می‌کشد و به شرح داستان به شهر زادگاه خود (تبای) می‌رسد و به شکل جالبی که در کتاب می‌خوانیم مردم شهر بخاطر علم و آگاهی که ادیپوس از خود نشان می‌دهد او را شهریار و فرمانروای شهر خود انتخاب می‌کنند و ملکه(یوکاسته یعنی مادرِ واقعیِ او) را به او هدیه می‌دهند و او با ازدواج با مادرِ خود صاحب ۴ فرزند ۲پسر و ۲دختر به نام‌های (پولونیکس و اته‌اکلس) و (ایسمنه و آنتیگنه) می‌گردد٬ ادیپوس همانطور که در کتاب می‌خوانیم با اطلاع از اینکه او گرفتارِ چه نفرینِ شومی گردیده و پدر خود را کشته و سپس با مادر خود ازدواج کرده و از او فرزندانی آورده و مادر او که حال همسر اوست خودکشی کرده٬ چشمان خود را با سنجاق کور کرده و فرمانروای جدید شهر که در اصل دایی اوست و در حال حاضر در عین حال برادر زن اوست به کمک فرزند بزرگ ادیپوس یعنی پولونیکس که شهریارِ جدید تبای است او را از شهر اخراج و به تبعید می‌فرستند. در افسانه دوم٬ ادیپوس به همراه دخترش آنتیگنه به آتن و فرمانروای عادل و توانمند‌ آنجا یعنی تسئوس روی می‌آوردند و از او درخواست پناهندگی می‌کنند٬ همانطور که در داستان خواهیم خواند کرئن(دایی و برادر زن ادیپوس) که متوجه شده با تبعید ادیپوس خشم خدایان را برافروخته به آتن می‌آید و خواستار برگرداندن ادیپوس به نزدیکی شهر و زندانی کردن اوست تا همانجا به مرگ طبیعی بمیرد تا از خشم خدایان دور بماند اما موفق به آن نمی‌شود٬ در همین دوران فرزند کوچک ادیپوس در شهر خود در کودتایی بر علیه برادر بزرگ خود قدرت را بدست گرفته و برادر خود را تبعید کرده و پولونیکس پس از ارسال‌هایی پیام‌هایی خواهان دیدار با پدر در آتن است و این دیدار که با مخالفت ادیپوس همراه بود نهایتا با درخواست تسئوس انجام می‌گیرد که می‌فهمیم برادر بزرگ‌تر پس از تبعید ازدواج کرده و با جمع کردن لشگری از جاهای مختلف خواهان حمله به تبای و کشتن برادر کوچکتر و بدست گرفتن شهر است٬ نهایتا ادیپوس در آتن در محضر فرمانروای عادل آن یعنی تسئوس جان می‌دهد. در افسانه‌ی سوم می‌فهمیم در جنگ بین ۲ برادر هر دو کشته شده‌اند٬ شهریار جدید کرئن دستور می‌دهد جسد برادر کوچکتر فرانروا و شهریار شهر به خاک سپرده و عبادت گردد و جسد برادر بزرگتر که حمله کرده در بیابان لخت و عریان انداخته تا طعمه درندگان قرار گیرد٬ آنتیگنه با شوریدن در مقابل دستور دایی خود که فرمانروای جدید شهر است جسد برادر خود را به خاک می‌سپارد او که هم‌اکنون معشوقه‌ی پسردایی خود هایمن(فرزند کرئن) نیز است به عنوان خرابکار و خائن به فرمانروا زندانی و تبعید می‌شود٬ کرئن دچار غضب خدای مرگ (هادس) می‌شود و می‌فهمد پسر او به تبعیدگاه عشق خود(آنتیگنه) رفته و او را حلق آویز یافته٬ به آنجا می‌رود و در مقابل دیدگان او هایمن با خنجری به سینه خود می‌کوبد و می‌میرد و وقتی کرئن جسد فرزند به بغل به کاخ بر می‌گردد خبر دار می‌شود همسر او نیز خود را کشته است و ... 

سطر سطر این کتاب خواندنی‌ست٬ بی نهایت زیبا و دوست داشتنی٬ خواندن این کتابِ بی‌نظیر را که پر از پند و عبرت است و با لذتِ آشنایی با برخی از خدایانِ‌ یونان (خدای مرگ٬ خدای دریا٬ خدای جنگ و ...) همراه است به همه‌ی دوستانم پیشنهاد می‌کنم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.