یادداشت لعیا عرب
1402/6/16
4.6
15
چقدر این جلد قشنگ بود.. این جلد به معنای واقعی کلمه امیلی در حال جست و جو بود ؛ جستجوی انگیزه ، زندگی و عشق. تو این جلد الیزه و پری و تدی ما هر کدوم دنبال هدف خودشونن و دیگه تو جزیره نیستن ؛ همین این جلدو خاص تر میکنه که این بار امیلی خودشه و فکرهایی که از دهه سوم زندگیش تو سرش داشت و واقعیت اونها! امیلی تو این راه دچار حس های متخلف میشه و همین باعث میشد که تصمیم های عجیب غریب بگیره که وقتی با غرور ماری گونه ترکیب میشد به شخصه دلم میخواست خفش کنم! ولی خب بی انصافیه اگه نگم دلم میخواست همون موقع به خاطر دلیل این تصمیم های عجیب غریب بغلش کنم و بهش بگم تو تنها نیستی ستاره! این مجموعه سه جلدی مثل آنی شرلی منو جادو کرد و من با خوندنشون احساس میکردم برای چند دقیقهای به اینجا تعلق ندارم ؛ من به جایی تعلق دارم با صنوبر های عظیم و تنومند ؛ به جایی که با عطر رزهای وحشی مست میشم ؛ به جایی که میتونم رو تپه های سرسبزش بشینم و طلوع افتاب رو نگاه کنم ؛به جایی که در کنار جویبار کتاب به دست بتونم غروب رو تماشا کنم ؛ به جایی که باریدن برف رو بتونم از پنجرهی اتاقم کنار شومینه تماشا کنم ؛ از خانم مونتگمری خیلی تشکر میکنم که به من فرصت زندگی تو همچین جایی رو داد! پ.ن۱ : امیلی ب.استار تو برای من خیلی واقعی و ماچ کردنی هستی!♡
(0/1000)
نظرات
1402/11/2
ریویوت از این کتاب کاری میکنه که به خودم بگم چرا تا حالا دست دراز نکردی توی کتابخونه ت و امیلی رو نخوندی واقعا چرا؟:((((
1
1
1402/11/2
1