یادداشت سعید بیگی

وحشی (کمدی در چهار پرده)
        نثر کتاب، خوب و ویراستاری هم خوب است. این نمایشنامه هم زیبا و خواندنی بود.

این نمایشنامه؛ به تصورات، گفتارها و رفتارهای آدم‌های یک جامعۀ کوچک روستایی در روسیۀ آن دوران می‌پردازد.

یک پروفسور بازنشسته و خانوداه‌اش؛ همسایگانی که وضعیت کم و بیش مشابهی دارند و در ارتباطات خود، بیش از هر چیز، به سود و منافع شخصی و خانوادگی خویش می‌اندیشند و در این جهت تلاش می‌کنند.

در این نمایشنامه، هم آدم خوب داریم و هم آدم ناخوب؛ اما مثل همیشه و همه‌جا ناخوب‌ها اکثریت را تشکیل می‌دهند.

در چنین جمعی، اگر کسی ویژگی برتری بیش از دیگران داشته باشد؛ طبیعی است که مورد حسد قرار می‌گیرد و پروفسور یکی از این افراد است.

آدم‌های قصه؛ به جای اینکه دور هم بنشینند و از انتظارات و توقعات خود به نرمی و آرامش با هم سخن بگویند؛ ترجیح می‌دهند که در حضور برخی از اطرافیان، به درشتی منظور خویش را بیان کنند و طرف مقابل را برنجانند.

شاید این تنها کاری است که بلدند و جز آن روشی نیاموخته‌اند.
      
1.3k

46

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.