یادداشت سعید بیگی
1403/10/14
نثر کتاب، خوب و ویراستاری هم خوب است. این نمایشنامه هم زیبا و خواندنی بود. این نمایشنامه؛ به تصورات، گفتارها و رفتارهای آدمهای یک جامعۀ کوچک روستایی در روسیۀ آن دوران میپردازد. یک پروفسور بازنشسته و خانوداهاش؛ همسایگانی که وضعیت کم و بیش مشابهی دارند و در ارتباطات خود، بیش از هر چیز، به سود و منافع شخصی و خانوادگی خویش میاندیشند و در این جهت تلاش میکنند. در این نمایشنامه، هم آدم خوب داریم و هم آدم ناخوب؛ اما مثل همیشه و همهجا ناخوبها اکثریت را تشکیل میدهند. در چنین جمعی، اگر کسی ویژگی برتری بیش از دیگران داشته باشد؛ طبیعی است که مورد حسد قرار میگیرد و پروفسور یکی از این افراد است. آدمهای قصه؛ به جای اینکه دور هم بنشینند و از انتظارات و توقعات خود به نرمی و آرامش با هم سخن بگویند؛ ترجیح میدهند که در حضور برخی از اطرافیان، به درشتی منظور خویش را بیان کنند و طرف مقابل را برنجانند. شاید این تنها کاری است که بلدند و جز آن روشی نیاموختهاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.