یادداشت zahra rashidi
بنفشه رحمانی در چند جستار جاندار از راههای رفتهاش برای درمان نازایی میگوید. جستارها کوبنده، گزنده و تلخ هستند. احساسات نویسنده لخت و عریان است. این عریانی دست مخاطب را میگیرد تا آخرین کلمه میکشاند. برخلاف روایتهای نویسندههای امروزی افشاها واقعی هستند. خون دارند. خواندنش سخت است. اگر نشان نازایی به گردنتان باشد خواندنش سختتر هم میشود. انگار نویسنده انگشتش را میگذارد لای زخمهای عمیقتان و فشار میدهد تا آنجا که سرباز کنند و دوباره خون ازشان جاری شود. پایانش اما باشکوه است. مثل فتح قلهای چندهزارمتری شعف میریزد به جان مخاطب و نور میتاباند به قلبش. دوستش داشتم، خیلی زیاد! پ. ن.: اگر میتوانستم به تکرار افتادن اواسط کتاب را نادیده بگیرم حتما امتیاز کتاب را ۵ میدادم.
36
(0/1000)
سارا رحیمی
1403/01/28
0