یادداشت
1402/10/20
2.3
7
۱- کتاب، داستان نیست، قصه است. قصهای کودکانه از بد بودن اهریمن و تاریکی و خوب بودن نور. از توصیف و نگو نشان بده خبری در آن نیست. فقط گفتن است و گفتن و گفتن. به همین دلیل نام قصه به آن دادم نه داستان. ۲- داستان پر از شخصیت است. با اینکه کتاب کوتاه است و نیازی به این همه شخصیت ندارد. پرداخت شخصیتها بسیار ضعیف است. همه شبیه هم هستند. انگار از روی یک مرد جوان چند کپی با نامهای مختلف ساخته شده، از روی یک پیرمرد چندتا، از روی یک پیرزن چندتا و همینطور بروید جلو. چهره و لباس شخصیتها در ذهن مخاطب شکل نمیگیرد. داستان فقط نام چند شخصیت است در هاله ای سیاه که باید به زور در ذهن خودمان جلو ببریم. ۳- داستان پر از نماد است. تاریکی، روشنایی، دانایی، جهالت، نور سبز،نور قرمز، شکمبارگی، تحمل گرسنگی و .... داستان خیلی پر از نماد است!! آنقدر این نمادها تکرار شدهاند و رو هستند که مخاطب چیزی جز آنها نمیبیند!! ۴- نکات اخلاقی به صورت کودکانهای در داستان بیان میشوند. درواقع ضد اخلاقیات به شکل دروسی که قهرمان داستان از استاد خودش اهریمن باید یاد بگیرد بیان میشود و مدام تکرار میشود. اگر کتاب برای کودکان باشد، تکرار مداوم ضد اخلاقیات، تاثیر ناجوری روی مخاطب دارد. اگر کتاب برای نوجوان باشد، این شیوه کودکانه گفتنِ زیاد چیزهای بد برای نشان دادن اینکه اینها بد است، به نوجوان حالت تهوع میدهد!!!!! نکات خوب اخلاقی هم که به صورت فوق مستقیم بیان میشود! (در چشم مخاطب میرود!) ۵- قهرمان داستان بیشتر شبیه مترسک است تا یک نوجوان شجاع! اصلا از خودش نه فکر دارد، نه قدرت، نه شجاعت و نه حتی ترس! شبیه عروسکی کوکی است که هرکس هر کاری به او بگوید میکند و اگر قرار باشد بین دو چیز انتخاب کند قطعا بد را انتخاب میکند نه خوب را، چرا؟ چون یک مترسک پخمه است که نویسنده میخواهد به هچل بیندازدش! در ابتدای داستان شدت ترس و واهمهاش طبیعی است اما وقتی در قلعه با پیرمرد قرار دارد، فقط بخاطر پیچانده شدن گوشش!!!! به کارهایی که پیرمرد میگوید گوش میدهد و حتی گرسنگی میکشد و بعد از اینکه حتی به او غذا نمیدهد هم باز میرود و قلعه او را تمیز میکند! ۶- شخصیت بد داستان یا همان اهریمن در کل داستان با نام پیرمرد کتابخوان نامیده میشود و مدام این عنوان تکرار میشود! (نتیجه اخلاقی: با این قسمت به بچهتان یاد می دهید کتاب خواندن چقدر بد است!!) ۷- میدانید فرق آگاهی و دانایی چیست؟ باید بدانید، چون دانایی در داستان بد است و اهریمنی اما آگاهی خوب است! من که خودم هنوز فرق این دو را نمیدانم! ۸- فرشتهها اینجا هم موطلاییاند!! ۹- شخصیت اصلی که اینقدر ترسو و نادان بود، یکهو بعد از تجربهای نزدیک به مرگ چنان شجاع میشود که رهبری بقیه را به عهده میگیرد و همه گرهها را حل میکند!! ۱۰- تا لحظه آخر همچنان شخصیت جدید پشت سر هم وارد داستان میشود و گرهها به مسخره ترین شکل ممکن باز میشوند. ۱۱- چه چیزی در داستان بیش از همه به چشم میخورد؟ شعار، نماد، شعار، شعار، نماد، شعار، نماد!!!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.