یادداشت پریا
1401/10/18
نشسته اند هزاران کتاب در قفسه/ زبون و ساکت و پر اضطراب، در قفسه/ یکی بزرگ تر از دیگران؛ قدیمی تر/ ملقّب اند به عالی جناب، در قفسه/ مراقبش دو سه گردن کلفت، دور و برش/ که تا تکان نخورد آب از آب در قفسه/ خزانه دار عددهای دولتش شده اند/ کتاب های درشتِ حساب در قفسه/ کتاب های مقدّس؛ کتاب های ملول/ خزیده اند به کنج ثواب در قفسه/ کتاب های اصول و فروع بیداری/ نشسته اند همه گیجِ خواب در قفسه/ نشسته اند دو زانو کتاب های دعا/ هزار وعده ی نامستجاب در قفسه/ کتاب فلسفه با ژستِ عاقلانه ی پوچ/ نشسته محکم و حاضر جواب در قفسه/ کتاب شعر دهن بسته است و توی دلش/ نخوانده مانده غزل های ناب در قفسه/ کتابخانه ی تاریک و پرده های عبوس/ هوای مرده ی بی آفتاب در قفسه/ کبوتر دل دفترچه های خاطره، خون/ شکسته بال و غریب و خراب در قفسه/ کپک زده رد دندان به نان خشک خیال/ کپک دمیده به بطری آب در قفسه/ غروب، سکته و سیگار روشن شاعر/ و رقص شعله و دود کباب در قفسه!/
11
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.