یادداشت رضا امیرخانی

        به درازا کشید خواندن این کتاب... شاید اگر نبود ژرفای کتاب، درازای زمان وادارم می‌کرد که آن را زمین بگذارم. کار را باید سر صبر خواند. با حوصله و تامل. 
سال‌هاست که قصه‌گو شده‌ام و فقط روایت و خاطره انگار از کتاب‌ها برای‌م می‌ماند؛ چیزی که این کتاب نداشت... فصول اول در معنای جاذبه و عشق بود و معشوق را مردنی می‌خواست. بعد رنج و دوزخ بود... تا آن‌جا که تحمل دوزخ واقعی را به‌تر از بهشت رویایی می‌دانست... و آخر کتاب نیز عمیقا تفاوتی را نمایان می‌کرد بین اسراییل و رم... که اسراییل را دنیای الهیات مسیحی و رم را دنیای مادی‌گری می‌دانست و این هر دو را متفاوت می‌دانست با توسعه‌ی مادی و معنوی فردی... 
(من البته ترجمه‌ی بهزاد حسین‌زاده را خواندم که نشر نی منتشر کرده بود و خواندن این کتاب سخت‌خوان را مدیون معرفی سیدحسین مرکبی هستم که هم‌او کتاب را به من هدیه داد.)
      
1.2k

48

(0/1000)

نظرات

سلام چرا اینطوری مینویسید آدم هیچی نمیفهمه ...🙏

1

دلمان تنگ شده برای امیرخانیِ من او، و قیدار...

2

جناب امیرخانی خوشحالم که شده به بهانه معرفی این کتاب چیز  جدیدی از شما میخونم

3

آقای امیرخانی زبان و بیانش همیشه همینجوریه دیگه. سخته یه کم. ولی خوب و مفیده

4

حسین

حسین

1403/10/2

خدا یار عاشقاس

0