یادداشت پیمان قیصری

پیمان قیصری

6 روز پیش

سایه‌ی باد
        سایه‌ی باد
شروع داستان حوالی سال ۱۹۴۵ در اسپانیاست زمانی که ژنرال فرانکو اولین سال‌های حکومتش رو میگذرونه. راوی داستان، دانیل، در این موقع ده‌ساله هست و همراه پدرش در گرگ و میش در حال قدم زدن در خیابان‌های بارسلون به سمت مکانی که به گفته‌ی پدر یک رازه. دانیل که در چهار سالگی مادرش رو از دست داده به شدت دلتنگه و شبی از خواب بیدار میشه و دیگه چهره‌ی مادرش رو به خاطر نمیاره، همون موقع پدرش، که کتابفروشه، تصمیم میگیره اون رو ببره به گورستان کتاب‌های فراموش شده و یک راز بهش بگه. گورستان کتاب‌های فراموش شده یک کتابخونه‌ست که از هر کتاب نایابی یک نسخه در اون وجود داره و کسی نمیدونه کی اونجا رو ساخته و جز چند نفر کسی از وجود اون خبری نداره. وقتی دانیل و پدرش وارد میشن، پدر به دانیل میگه هر کس وارد اینجا میشه می‌تونه یک کتاب انتخاب کنه و همیشه مراقب اون کتاب باشه. دانیل توی هزارتوی کتابخونه میگرده و کتابی پیدا می‌کنه با نام سایه‌ی باد، کتابی ناشناخته که حتی پدر متخصصش هم چیزی از نویسنده‌ی اون یعنی خولین کاراکس نمی‌دونه. کتاب اونقدر برای دانیل جذابه که یک روزه کتاب رو میخونه. بعد از خوندن کتاب دانیل مصمم میشه تا بقیه‌ی کتابهای خولین کاراکس رو بخونه و در موردش بیشتر بفهمه و همین میشه ابتدای داستان معماگونه‌ی این کتاب، زندگی خولین کاراکس و رازهای اون. این کتاب رو مدت‌ها قبل خوندم و چیزی اضافه بر نقدهای نوشته شده چه مثبت و چه منفی ندارم که بنویسم. ابتدای کتاب رو دوست داشتم اما رفته رفته همه چیز افت کرد و در انتها خیلی گل و بلبل طور تموم شد و در مجموع برای من کتاب متوسطی بود.ه

پ.ن: فکر میکنم ۵-۶ نفر این کتاب رو ترجمه کردن، سوال من اینه که قحطی کتابه؟ این همه کتاب جذاب ترجمه نشده وجود داره، چرا باید یه کتاب این همه ترجمه بشه؟ دو ترجمه در صورتی که ترجمه‌ی اول خوب نباشه قابل قبوله، حتی سومین ترجمه رو هم با اغماض میشه قبول کرد، اما چهارم و پنجم و ... دیگه اضافه کاریه.ه
      
381

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.