یادداشت محمدامین اکبری
1400/11/27
به نام او گنجشک و جبرئیل یکی از مهمترین مجموعه شعرهای پس از انقلاب است. مجموعه ای که تحولی درخور توجه در حوزه ادبیات آئینی به وجود آورد و حرکتی را که بزرگانی چون سیدعلی موسوی گرمارودی و مرحوم طاهره صفارزاده شروع کرده بودند را تا حدود زیادی تکامل بخشید سید حسن حسینی در گنجشک و جبرئیل مفاهیم آئینی را وارد شعر نو فارسی و راهی را پیش شاعران گشود که تا به امروز هم ادامه دارد و شعرهای خوب زیادی در این حوزه سروده شده است گنجشک و جبرئیل در اوایل دهه هفتاد منتشر شد و با وجود آنکه سیدحسن حدود دوازده سال پس از آن هم زندگی کرد آخرین اثر منتشر شده از وی در طول حیاتشان است سیدحسن حسینی وصیت کرده بود که این کتاب را در کفنش بگذارند تا شفیع او در صحرای محشر باشد سه شعر از این کتاب 《در چشم ذوالجناح》 کوه صبور فاجعه می دانست آن شیهه غریب بوی مهیب زلزله می داد کوه صبور فاجعه وقتی در آستان خیمه نمایان شد گیسوی راهوار بغض بلندش درگردباد ضجه پریشان شد در چشم ذوالجناح خبرهای تازه بود *** اندوه بر تو باد دل من! اندوه بر تو باد! آن شیهه غریب در اصل بوی زلزله می داد 《کرامت سرخ》 آن روز بار دیگر در گیر و دار حادثه ای مغموم پیشانی بلند زمزمه ای ناب در رکعت گلوی تو ضربت خورد و آفتاب نارس یک مفهوم در خانقاه خون تو کامل شد... باغ کرامت است گلوی تو یا حسین! «کنار درک تو کوه از کمر شکست» به گونه ی ماه نامت زبانزد آسمان ها بود و پیمان برادری ات با جبل نور چون آیه های جهاد محکم تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد و ساعتی بعد در باران متواتر پولاد بریده بریده افشا شدی و باد تو را با مشام خیمه گاه در میان نهاد و انتظار در بهت کودکانه ی حرم طولانی شد تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد و کنار درک تو کوه از کمر شکست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.