یادداشت
1402/6/2
3.3
5
رمان زبان گلها نوشتهی ونسا دیفنباخ در مورد دختری به نام ویکتوریا است که در یک خانه گروهی (پرورشگاه) زندگی میکند. داستان از تولد ۱۸ سالگی او شروع می شود. تولدی که تاریخ صوری دارد و تاریخ تولد واقعی او مشخص نیست. به ویکتوریا مبلغی پول و مدت محدودی زندگی رایگان در یک پانسیون داده میشود تا زندگی مستقل خودش را شروع کند. ویکتوریا با هم خانههایش با دادن گل خداحافظی میکند و با گلها پیام خودش را به آنها می دهد. ویکتوریا با زبان گلها که در دورهی ویکتوریا استفاده می شده آشناست و این سوال مطرح می شود که چطور یک دختر بی سرپرست به چنین زبانی دست یافته؟ داستان با رفت و برگشت به گذشته و حال ویکتوریا کم کم رازهای زندگی رو را برای ما فاش می کند و ما با زخمها و دردهایی که از ویکتوریا دختری نجوش و دل ناپذیر ساخته آشنا میکند. این داستان، داستان عاشقانهای از جنس دختر بودن، همسر بودن و مادر بودن است. نثر کتاب روان است و ترجمه قابل فهمی دارد اما میتوانست کمی غیررسمی تر باشد. این کتاب را خانم فیروزه مهرزاد ترجمه کرده است و نشر آموت آن را چاپ کرده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.