یادداشت منصوره جعفریان
1402/7/3
3.4
4
پروانه ای روی شانه نویسنده: بهنام ناصح چاپ دوم: ۱۳۹۲ نشر: آموت تعداد صفحات: ۳۲۰ 📚📚📚📚📚📚📚📚 «وقتی بلند می شود گلی به آسمان پرتاب می شود پروانه ای روی شانه ام نشسته بود.» « من که نمی توانم جهان را تغییر بدهم تنها کاری که می توانم بکنم این است که خودم را تغییر بدهم؛ جوری که کسی نتواند آزارم بدهد.» همیشه نیاز نیست کتابی پر باشد از جملات و کلمات فلسفی و سخت که دل خواننده را ببرد. گاهی لا به لای سطرهای یک کتاب که روان و ساده نوشته شده غرق می شویم و خود را در دنیای شخصیّت ها تجسم می کنیم. این کتاب از آن کتاب هاست که وقتی دستش گرفتم از دغدغه های «منیر» برای «نرگس و سوسن» دو دختر ناشنوایش، تا بدخلقی ها و یأس های همسرش « مسعود» و از تنهایی و رازهای « منصوره» تا دنیای فلسفی و هنری «سیاوش» و در نهایت دلشکستگی و دنیای آرام «نرگس» همه و همه را لمس می کردم و دوست داشتم. حتّی نحوهٔ حرف زدن سیاوش و نرگس را که با سمعک می شنوند و انگار در وادی هنر به دنبال گمکرده های خود باشند. این کتاب انگار که گریزی بزند به دنیای آشفته و روزگار گاه تلخ و گاه شیرین آدمهایی که شاید بارها و بارها بی تفاوت از کنارشان رد شده ایم. پنج شخصیت هر بار روایت های خود را در فصل های جداگانه به زبان می آورند و در هر روایت زاویه ای پنهان از شخصیت و زندگی خود را آشکار می کنند.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.