پروانه ای روی شانه

پروانه ای روی شانه

پروانه ای روی شانه

3.4
6 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

5

ناشر
آموت
شابک
9786006605296
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1398/3/13

توضیحات

        دومین رمان بهنام ناصح، نویسنده برگزیده جایزه گام اول با عنوان «پروانه ای روی شانه» به زودی منتشر می شود. ناصح موضوع اصلی این رمان را مبتنی بر مضامینی چون عشق و فلسفه دانست و گفت: در شیوه روایت این رمان هم مانند رمان قبلی ام، خواسته ام زبانی ساده را حفظ کنم و بیش از پیش نگاهی انسانی همراه با توجه به دنیای درونی آدم ها برایم اهمیت داشت.
 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران  (ایبنا)،   بهنام ناصح درباره این کتاب گفت: «پروانه ای روی شانه» از زبان پنج راوی اول شخص روایت می شود که هر یک به نوبت و به تناوب بخشی از رویدادهای زندگی خود را شرح می دهند. این روایت ها در بخش هایی با هم تلاقی پیدا می کنند و در مجموع خواننده با مطالعه آن ها به کلیت موقعیت داستان دست می یابد. 

نویسنده برگزیده جایزه گام اول با اشاره به درونمایه کلی رمانش توضیح داد: عشق، مسایل اجتماعی و فلسفی درونمایه های اصلی این رمان را تشکیل می دهند، هر چند که به طور مشخص نمی توان هیچ  یک از این مضامین را غالب بر فضای کلی داستان دانست.
ناصح در ادامه با تاکید بر حفظ نگاه انسانی و دنیای درونی آدم ها در جای جای داستان گفت : پرداختن به مشکلات خانواده های کم شنوا و  نگاه به زندگی دو جوان به نام  های «نرگس» و «سیاوش» از محورهای مهم این کتابند. البته سعی نداشتم این مشکلات را به عنوان محور اصلی رمان پررنگ کنم ضمن آن که در تلاش بودم نگاه انسانی و دنیای درون آدم ها را به صورت عام در این رمان به نمایش بگذارم.
ناصح  تصریح کرد: سیاوش، منیر، نرگس، مسعود و منصور شخصیت های اصلی رمان «پروانه ای روی شانه» اند که بر حسب روایت هر یک فضای داستان گاه حال و هوایی شاعرانه پیدا می کند و گاه خشن می شود. بخش هایی از داستان نیز در خلال گفت وگو ها در فضای مجازی شکل می گیرند.
وی در پایان با اشاره به این که در نگارش رمان «پروانه ای روی شانه» تلاش داشته است که از نظر شیوه روایت با رمان پیشینش «ایراندخت» فاصله بگیرد، گفت : اگر چه در «پروانه ای روی شانه» سعی کرده ام مانند رمان قبلی ام «ایراندخت» از زبانی ساده بهره ببرم تا خوانندگان عام را هم در میان خوانندگان کتابم داشته باشم، ولی از نظر فضا و نحوه  روایت تلاش کرده ام از آن فاصله بگیرم و شیوه های دیگری را در دنیای ادبیات تجربه کنم.
رمان « پروانه ای روی شانه» در 320 صفحه به زودی از سوی انتشارات « آموت» راهی بازارکتاب می شود.
بهنام ناصح، نویسنده، ویراستار و فعال مطبوعاتی متولد 1352 در رشت است. وی برای رمان «ایراندخت»  که در سال 1389 از سوی انتشارات «آموت»  منتشر شده است، شایسته تقدیر پانزدهمین دوره جایزه کتاب فصل، برگزیده پنجمین دوره جایزه گام اول و نامزد یازدهمین دوره جایزه کتاب سال شهید غنی پور شد.
وی بازنویسی «جوامع الحکایات» برای نوجوانان را نیز در کارنامه خود دارد  که به زودی از سوی نشر پارسه منتشر می شود.

«پروانه ای روی شانه» بهنام ناصح نشست
بهنام ناصح از پایان تالیف و صدور مجوز انتشار دومین رمان خود با عنوان «پروانه ای روی شانه» خبر داد.
بهنام ناصح در گفتگو با خبرنگار مهر از پایان تالیف و صدور مجوز انتشار دومین رمان خود با عنوان «پروانه ای روی شانه» در نشر آموت خبر داد و گفت: در این رمان 5 داستان از زبان 5 راوی مختلف و درباره دو خانواده مطرح می شود که هرکدام از آنها به دلیل داشتن یک فرزند کم شنوا به نوعی زندگی خود را پیوند خورده با دیگری می بیند.
وی ادامه داد: با آنکه در این رمان هر راوی از زاویه نگاه خود به موضوعی اشاره دارد، اما محوریت ماجرای رمان حضور یک دختر و پسر کم شنوا در هر کدام از این دو خانواده است.
ناصح در ادامه با اشاره به سوژه این اثر گفت: جرقه اصلی این داستان زمانی به ذهن من خطور کرد که با یک نشریه ویژه کودکان کم شنوا همکاری داشتم و مشکلات آنها و تلاششان برای زندگی عادی را مشاهده می کردم. البته در این رمان سعی نکردم که تنها به این موضوع بپردازم.
وی ادامه داد: این رمان با وجود تم اصلی آن که گفتم، مجموعه ای از دغدغه های اجتماعی، انسانی و فلسفی را برای مخاطب خود روایت می کند. در واقع این مشکلات به گونه ای سفارشی در متن داستان ننوشته است، بلکه بهانه ای است برای بیان برخی از دغدغه های انسان معاصر.
نخستین رمان ناصح با عنوان «ایراندخت» در سال 1389 به چاپ رسید و در پانزدهمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر شناخته شد.
      

لیست‌های مرتبط به پروانه ای روی شانه

یادداشت‌ها

          پروانه ای روی شانه
نویسنده: بهنام ناصح
چاپ دوم: ۱۳۹۲
نشر: آموت
تعداد صفحات: ۳۲۰
📚📚📚📚📚📚📚📚

«وقتی بلند می شود
گلی به آسمان پرتاب می شود
پروانه ای روی شانه ام نشسته بود.»

« من که نمی توانم جهان را تغییر بدهم تنها کاری که می توانم بکنم این است که خودم را تغییر بدهم؛ جوری که کسی نتواند آزارم بدهد.»

همیشه نیاز نیست کتابی پر باشد از جملات و کلمات فلسفی و سخت که دل خواننده را ببرد. گاهی لا به لای سطرهای یک کتاب که روان و ساده نوشته شده غرق می شویم و خود را در دنیای شخصیّت ها تجسم می کنیم.

این کتاب از آن کتاب هاست که وقتی دستش گرفتم از  دغدغه های «منیر»  برای «نرگس و سوسن» دو دختر ناشنوایش، تا بدخلقی ها و یأس های همسرش « مسعود» و  از تنهایی و رازهای « منصوره» تا دنیای فلسفی و هنری «سیاوش» و در نهایت دلشکستگی و دنیای آرام «نرگس» همه و همه را لمس می کردم و دوست داشتم. حتّی نحوهٔ حرف زدن سیاوش و نرگس را که با سمعک می شنوند و انگار در وادی هنر به دنبال گم‌کرده های خود باشند. 

این کتاب انگار که گریزی بزند به دنیای آشفته و روزگار گاه تلخ و گاه شیرین آدمهایی که شاید بارها و بارها بی تفاوت از کنارشان رد شده ایم.

پنج شخصیت هر بار روایت های خود را در فصل های جداگانه به زبان می آورند و در هر روایت زاویه ای پنهان از شخصیت و زندگی خود را آشکار می کنند.

        

2

          "پروانه ای روی شانه" اثر بهنام ناصح
بعد از ارسال پستی درباره کتاب " راهنمای مردن با گیاهان دارویی" که پیرامون زندگی یک دختر نابینا بود، بازخوردی از یکی از عزیزان نابینا گرفتم مبنی براینکه اون کتاب اصلا درک درستی از زندگی و مشکلات معلولین و خانواده هاشون ارائه نداده و خواندن این کتاب رو بهم پیشنهاد کردن.
من نسخه صوتی کتاب رو گوش کردم. کیفیت خوانش و اجرای گویندگان خیلی خوب بود. کتاب حول پنج شخصیت میچرخه از دو خانواده. یک مادر و پدر که دختری بیست ساله بنام نرگس و کم شنوا دارند و بتازگی صاحب دختری دیگر شده اند و متاسفانه اون هم کم شنواست. و یک مادر که چند سال پس از تولد پسرش که کم شنوا بوده از همسرش طلاق گرفته و سیاوش  الان حدود بیست ساله هست. سیاوش و نرگس هردو دانشجو هستند و در یک موسسه مخصوص کم شنوایان نقاشی و خوشنویسی تدریس می‌کنند. 
کتاب از ۴۱ فصل تشکیل شده و راوی هر فصل یکی از پنج کاراکتر داستان هست که درباره موضوعی صحبت می‌کند و مخاطب یک موضوع رو از زاویه دید چندین نفر می‌بیند. داستان بدور از پیچیدگیه و خیلی روان داستان‌هایی رو بیان میکنه که ممکنه همه بنوعی اون رو تجربه کرده باشن یا بگوششون خورده باشه. داستان حول مشکلات زندگی معلولین نیست ولی بطور ضمنی توجه خواننده رو به اونها جلب میکنه. بنظرم کتاب جالبیست و ارزش خواندن یا گوش کردن داره. یک نکته ای که برای من جالب بود، توانایی زیاد کم شنواییان در لب خونیه، درسته که ممکنه صداهارو خوب نشنوند ولی میتونند با نگاه کردن به مردم از فاصله دور صحبت هاشون رو بفهمند! حس عجیبیه. 

وقتی دبستانی بودم یک دختر ناشنوا حدود بیست ساله در همسایگی ما با پدر و مادرش زندگی می‌کرد. من و برادرم از روی سری کتابهای حواس پنجگانه، زبان اشاره رو تمرین کردیم تا با دختر سلام وداحوال پرسی کنیم. وقتی باهاش موجه شدیم و اون اشارات رو انجام دادیم، یک برقی در چشمانش دیدم که هیچوقت فراموش نمیکنم، سر از پا نمیشناخت و فکر می‌کرد میتونه با ما مکالمه کنه ولی افسوس که ما فقط همون چند کلمه رو بلد بودیم! بعدا شنیدم بعدا اون دختر ازدواج کرده و به آمریکا مهاجرت. 
نویسنده درباره ایده نوشتن این کتاب میگه:"جرقه اصلی این داستان زمانی به ذهن من خطور کرد که با یک نشریه ویژه کودکان کم شنوا همکاری داشتم و مشکلات آنها و تلاششان برای زندگی عادی را مشاهده میکردم." 

حدود ۹ ساعت
#پروانه_ای_روی_شانه #بهنام_ناصح #آوانامه #نشر_آموت #طاقچه


        

0