یادداشت سعید بیگی

سعید بیگی

سعید بیگی

13 ساعت پیش

        این نمایش‌نامه هم چون «چُلاق آینیشمان» بسیار خوب و فوق‌العاده بود و از خواندنش لذت بردم. این ششمین اثری بود که پس از «مَرد بالشی» ، «ملکۀ زیبایی لی‌نِین» ، «جُمجُمه‌ای در کانه مارا» و «غرب غم زده» و «چُلاق آینیشمان» از «مارتین مک‌دونا» خواندم.

این اثر هم چون بیشتر آثار «مک‌دونا»، فضایی خشن و تیره و تاریک دارد؛ که پیشتر گفتیم، شاید این زبان خاص و ویژۀ «مارتین مک‌دونا» که در آثار قبلی وی هم دیدیم، امضای او باشد. خشونت در این نمایش‌نامه وحشتناک و آزاردهنده است و حال انسان را بد می‌کند. به ویژه آنجا که دائم از قطعه‌قطعه کردن بدن مردان مقتول می‌گوید.

در هنگام انقلاب یا جنگ، یعنی زمانی که شرایط عادی در کشوری حکم فرما نباشد؛ معمولا افراد ضعیف‌النفس و مشکل‌دار که تحقیر یا سرزنش شده‌اند و کمبود دارند؛ به محض قدرت یافتن، برای اینکه کسی به آنها اعتراض نکند، خشن‌تر و غیرانسانی‌تر از دیگران رفتار می‌کنند.

پادریک و دوستانش نمونۀ این افراد هستند و گرچه بعضی انگیزه‌های آنان به نظر انسانی و درست می‌آید؛ اما نباید خود، قاضی و مجری قانون شوند و تصور کنند که راه را درست می‌روند و هیچ کسی نباید به آنان اعتراض کند یا آنان را راهنمایی یا متوقف کند.

هیچ گاه نباید به ظاهر افراد نگاه کرده و بر این اساس آنها را قضاوت کنیم؛ چه بسا کسانی چون مئرید که یک دختر شانزده ساله است، بسیار خشن و بی پروا و آزارگر و ستمگر باشد و پسری چون دیوی که هفده ساله است، مهربان و دلرحم و دوست‌داشتنی باشد.

گرچه انسان‌ها همواره گرفتار افراط و تفریط هستند، اما در بحران‌ها و شرایط نامناسب و نابهنجار، میزان این افراط و تفریط‌ها و آسیب‌های آنها بیشتر شده و گاه به فاجعه‌هایی بزرگ و انسانی ختم می‌شوند.

مثلا برای کشته‌شدن یک گربه، پادریک قصد کشتن دو انسان ـ دانی و دیوی ـ را دارد و دانی پدر او است. و مئرید برای کشته‌شدن گربه‌اش، پادریک را می‌کشد که به او علاقه دارد و می‌خواهد با او به جنگ برود.

و دیگر اینکه در قضاوت، کمی بیشتر تامل و تفکر کنیم و دقت و توجه خود را بیشتر کنیم تا اسباب دردسر برای خود و دیگران نشویم و باعث تحریک انسان‌های کم‌توان یا عجول و عصبی و خشن نگردیم، زیرا پیش‌بینی جنایاتی که از آنها در شرایط غیرعادی سر خواهد زد، به هیچ روی ممکن نیست!

آدم‌های این نمایش‌نامه هم چون دیگر آثاری که از «مک‌دونا» خوانده‌ایم؛ در ارتباطات خانوادگی بسیار مشکل دارند و گویا از روز تولدشان تا به امروز تمام تلاش‌شان خوردن حق اطرافیان و آزار و اذیت آنان است و در این رهگذر، هیچ اِبایی از خشن‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین گفتارها و رفتارها با دیگران ندارند.

گویا «مک‌دونا» این نمایش‌نامه‌ها را برای نشان‌دادن وضعیت نابسامان و نابهنجار بخش‌هایی از ایرلند نوشته و با انتقاد هنرمندانه، قصد تاثیرگذاری بر مردم جامعه ـ به ویژه کسانی که این رفتارها را دارند ـ دارد تا به خود بیایند و کمی از اشتباهات و برخوردهای بی‌منطق و وحشیانۀ خود درس بگیرند و دست بردارند.

در آثار «مک‌دونا»ی ایرلندی با وجود تلخی و تیرگی فضای نمایش‌نامه‌ها، ماجراها بسیار خواندنی و جالب هستند.
      
36

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.