یادداشت

چشم روشنی: روایت فاطمه (شهناز) طالبی از زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال
        بسم الله

داستان، اتصالی با روایت دفاع مقدس دارد اما هیچ کجای کتاب روایت جنگ نیست ولی روایت جنگیدن تا دلت بخواهد در کتاب وجود دارد...

چقدر نوع نگاه شخصیت زن داستان شبیه به کتاب دخیل عشق است. در این دو کتاب، دو بانویی را شاهدیم که شرط ازدواج‌شان مجروحیت و جانباز بودن همسرشان است. از همین نقطه، روایت جنگیدن آغاز می‌شود. 

نویسنده سعی کرده مصاحبه خود با شهید سید جواد کمال را به صورت داستانی بیان کند و از پس کار برآمده است. فلش‌بک‌های (برگشت به عقب) خوب و نوع روایتی که ابتدا جذاب نیست اما به مرور جذاب‌تر می‌شود. همه در کنار هم، کتاب خوبی را رقم زده است. شهید کمال شخصیتی اجتماعی دارد و تا انتها علیرغم تمامی مشکلات جسمی مانند نابینایی و ضعف جسمی و... به همین شکل می‌ماند. این یک نوع جنگیدن در دل جریان کتاب است. اما مهم‌ترین روایت جنگ در دل زندگی این زوج، مربوط به تمامی سختی‌هایی است که همسر شهید از زندگی و استقامت خود بیان می‌کند. شریف بودن کتاب در جایی است که بانویی داستان ما در عین حفظ کرامت همسر به روایت زندگی او می‌پردازد.

در مجموع کتابی خوش خوان است که به یک وعده جمع و جور می‌شود.
      
27

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.