بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت فاطمه رجائی

و بهترین م
                و بهترین مجموعه‌ای که خوانده‌ام...
اگر شیفته‌ی آشنا شدن با فرهنگ اقوام ایرانی هستین، این کتاب می‌تونه براتون مناسب باشه؛ از بین صفحات کتاب با زیبایی‌های ترکمن صحرا آشنا می‌شید.🌱
.
این مجموعه رو شهریور سال قبل تموم کردم ولی از اون‌جایی که هرچقدر یه کتابی برام عزیزتر باشه یادداشت نوشتن برام سخت‌تر میشه تا الان درموردش چیزی ننوشتم.
شاید برای بیان حسم، باید از ترکمن‌ها بنویسم؛
از گالان اوجا و سولماز که شجاع، دلاور، آرامش‌بخش و رویایی‌ن.
از دشت‌های سبز بی‌درختی که درختِ مقدس میشه مرکز جنجال‌هاش.
از عزیزترین شخصیت داستان برای من، از آت‌میش...
آت‌میش عزیز تو خیلی فراتر از یه شخصیتی داستانی بودی؛ آت‌میش مرحله‌ای از زندگی همه ماست.
از آلنی و مارال و زخم‌هاشان، جنگیدن و جسارت‌هاشان...
.
این یادداشت فاقد اسپویله‌⁦ ◠⁠‿⁠◕✿⁠...
در مورد کتاب:
داستان آلنی و مارال و بچه های اونا( آیناز، آرتا، تایماز، گُزل) روایت میشه و در کل در آخرین کتاب این مجموعه سرنوشت شخصیت‌ها به خوبی مشخص میشه.

۱. در کنار همه‌ی این زیبایی و نثر عاشقانه نادر ابراهیمی، این مجموعه داستانی نیست که سرگرم‌کننده باشه.
این داستانیه که رسالتش بیدارکننده بودنه...
پس اگه با تصور داستان و رمان‌ سراغش برید، سرخورده میشید.
۲. این مجموعه اطلاعات خوبی درمورد وضعیت ترکمن‌ها در اواخر دوره قاجار و پهلوی میده؛ وضعیتی که منحصر به اونها نبوده و سایر اقوام ایرانی هم کم‌و‌بیش اون شرایط‌رو تجربه کردن.
.
📕 از متن کتاب:
«_تکیه‌گاه خوبی‌ست؟
_دین، تکیه‌گاه نیست؛ زیستگاه است. دیوار نیست تا برای رفع خستگی به آن تکیه بدهم یا به وقت مجروح شدن، برای آن‌که فرو نیفتم، دستم را به آن بگیرم؛ زمین و آسمان و هواست_ و البتّه آب، آب زلال یک چشمه گوارا‌.
_شگفت‌انگیز است.»

«یا باید به‌خاطر خویشتن زندگی کنیم یا به‌خاطر دیگران. نمی‌شود. نمی‌شود که جمعشان کنیم. این، جمع اضداد نیست که به قول شما شدنی باشد؛ این مجاورت تأسف‌انگیز چیز‌هایی‌ست که ترکیبشان، تخریبشان می‌کند.»

«ارزش درد، هزاران بار بیش از ارزش همدردی‌ست.
درد، حالتی‌ست مردمی
همدردی، خصلتی‌ست اشرافی و بزرگ‌منشانه.
درد را هرگز هم‌سنگِ همدردی ندان و راضی باش که اینک، درد به سر وقت تو آمده است نه همدردی!»

«هر انسانی، در هر چیزی که بخواهد، نابغه است. نخواسته‌ایید که کسی باشید.»
.
عکس بالا سمت راست ⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍ :
از هوش مصنوعی عکسی خواستم که فرهنگ ترکمنی‌رو نشان بده و نتیجه‌ش این شد.
دوست داشتم عکس‌رو بذارم ولی بعضی مواردی که توی عکس وجود داره با فرهنگ ترکمنی متفاوته مثل شیوه‌ی نان پختن و ظاهر نان‌ها، طرح لباس‌ بچه‌ها و یورت‌ها( آلاچیق ترکمنی).
.
شاید بعدا تغییراتی در یادداشت اعمال کنم.
حتی هنوز هم نوشتن از این کتاب برام سخته...
.
۱۶ فروردین ۰۳
        
(0/1000)

نظرات

moonchild

1403/01/16

آت میش مای لاو
1
همدردیم پس🫂😅 
با یادداشت شما، همذات پنداری کردم.
من هم در حال مطالعه  این مجموعه ام،  و چون با شخصیت آت میش آشنا هستم، 
میخواهم بپرسم: چه چیزی آت میش را محبوب ترین شخصیت داستان برای شما کرد؟
میخواهم که درباره  عبارتِ " آت میش مرحله ای از زندگی همه ماست" بیشتر توضیح بدید
از خواندن نظر و دیدگاه‌تان، خوشحال میشوم🙏🏻
3
مرسی از اینکه یادداشت رو خوندید و نظرتون رو نوشتید❤️🤍
این متن از کتاب درخت مقدسه:
« آن‌قدر مهربانیِ سرباز نکرده در وجودش بود که می‌توانست تمام صحرا را از محبت انباشته کند_ و هرگز نکرده بود. قدمی به محبت که برمی‌داشت و پاسخ آن، باب میلش نبود، تحملش تمام می‌شد و دستش به تفنگ می‌رفت.»
از این لحاظ به نظرم مرحله ای زندگیه که همه ما توی شرایطی قرار میگیریم که محبت میکنیم ولی محبت نمی‌بینیم؛ حتی گاهی اوقات تحقیر میشیم و حق‌مون هم ضایع میشه.
حالا ما اونجا انتخاب میکنیم مثل آت میش باشیم که تحمل این رفتارو نداشت و به نقل کتاب دستش به تفنگ می‌رفت ...
یا یاد بگیریم *چطوری محبت کنیم که هم ویژگی مهر در ما پررنگ باشه و هم آسیب نبینیم.
آت میش برا من شخصی بود که کسی قدر محبتاشو ندونسته بود و به پرخاش روی آورده بود؛ ما هم گاهی اوقات ممکنه اینو تجربه کنیم. 
ممنونم از اشتراک دیدگاه‌تون. جالب بود برداشت‌تون، از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم👌🏻👌🏻
@fatmh.rajaei 
سلامت باشید🌱✨
@zhr.mz