یادداشت Davoud sarvi
1403/7/2
3.8
3
درواقع ایده اصلی کتاب حول نظریه پلی واگال می چرخد که دکتر استیون پورگس در سال 1994 مطرح می کند. واژه واگال به عصب واگ اشاره می کند و بنابر این نظریه عصب واگ با تشخیص سطح خطر انتخاب میکند که بهترست بدن را به کدام یک از حالت های "تعامل اجتماعی"، "جنگ و گریز" یا "قفل شدگی و فریز" ببرد. در نتیجه این انتخاب ناخودآگاه، ما در آرامش، آماده تعامل و یادگیری هستیم یا نا آرام، آماده فرار و جنگ. در حالت سوم هم آنقدر خطر ناتوان کننده تشخیص داده می شود که بی حال و منفعل میشویم.وقتی خطر بیرونی است واکنش سیستم عصبی کاملا حیاتی است اما چه می شود اگر خطر در ذهن ما باشد مثلا وقتی وارد یک مهمانی می شویم یا می خواهیم سخنرانی کنیم؟ ذهن ما خطر را تشخیص می دهد (حتی قبل از آنکه خودمان بفهمیم!) و سیستم عصبی ما واکنش نشان می دهد انگار که مانند اجدادمان منتظر حمله یک حیوان درنده هستیم.
(0/1000)
نظرات
1403/7/4
خواهش میکنم.اتفاقا کتابی است سودمند من دو دفعه خواندم.اگر علاقه مند به کتاب های توسعه فردی هستید.خیلی کمک می کند.اگر به رمان و داستان علاقه مند هستید.«««مادام بوواری »»» پیشنهاد می کنم.🌹🙏🌹 @a_bibili_babili_bou
1
1403/7/4
بله،نجات از هزارتو،یاداسم های رمان های تخیلی می اندازد.ولی بنظرم اسم برازنده این کتاب هست.مثال میزنم.هزار تو منظورش از درونی انسان است.که پیچیده و تودر تو هست.وباید از ژرفای درونی لایه برداری کرد تا به موفقیت رسید.همین لایه ها خود به تنهایی،هزارتو هست.😁
3
1
Davoud sarvi
1403/7/3
1