یادداشت مصطفا جواهری
1401/10/24
3.0
2
-تو مرا سطحی میدانی؟ -سطحی واژه خوبی نیست، بیوزنی سارا، مثل قاصدک بالا و پایین میروی! علیزاده در ملک آسیاب، راوی دو داستان همزمان و موازی است. یکی ملک آسیاب که در رفتوبرگشت بین صاحبان و دولت است و دیگری ماجرای عاطفی بین سارا و فرزین. سارا، دختر خانم نجمیِ بیوه است و با دایی هدی و فرزین، چهار مالک اصلی ملک آسیاب هستند. در این میان، مباشران و کارچاقکنانی هستند که به دنبال بافتن کلاهی از نمد ملک آسیاب برای خودشان هستند. ملک آسیاب یک طرح داستان ساده دارد. خالی از هر تعلیق، گره و پیچیدگی. اگر هم پیچیدگیای وجود دارد، پیچیدگی در توصیفهای علیزاده از حالات و رفتار شخصیتها و موقعیتهای مختلف است. توصیفاتی که با حوصله و بدون هیچ عجله و با نثری پاکیزه بیان شده است. شاید تنها نقطهٔ قوت ملک آسیاب همین بیان جزییات دقیق و غیرتکراری باشد. استفاده از واژگان درست و بهجا که میتواند سرمشق خوبی برای تازهنویسندهها باشد. ملک آسیاب فقط از جهت نزدیکتر شدن به شناخت شخصیت علیزاده و چشیدن طعم توصیفاتش ارزش خواندن دارد و متاسفانه بیش از این چیزی در چنتهاش نیست.
21
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.