یادداشت فاطمه محمودی

                بعضی کتابا هستن که خیلی سر و صدا میکنن 
وقتی شروع میکنی به خوندن کتاب پر از انرژی میشی و میگی من میخوام دنیارو تغییر بدم بعد چند وقت متوجه میشی که نه...
این چیزا با عقل جور در نمیاد
من صرفا با نشستن توی خونه و فکر کردن به این که میخوام پولدار بشم پولدار نمیشم 
صرفا با نشستن تو خونه و گفتن این که من هنرمند موفقی ام و خودتو توی اون جایگاه تصور کنی هیچی جلو نمیره
اینجور کتابارو که انگیزشی میگن دو روز بعد این که میخونی همچین احساسی داری که من قطعا زندگی را با قانون جذب تغییر خواهم داد
میشینی صبح تا شب میگی من فلان چیزو میخوام...
واقعا نمیتونم بفهمم چرا این تو ذهنمون شکل گرفته که همه چیزو راحت به دست بیاریم؟
اگه قرار بود همه با قانون جذب و فقط فکر کردن به یه مطلبی بهش برسن که الان همه چیز رو داشتیم 
ماهیت زندگی رو بد فهمیدیم
ماهیت زندگی تلاش کردنه 
ماهیت زندگی شکست خوردنه 
ماهیت زندگی سختی کشیدنه
ای کاش یاد بگیریم همیشه کسی که کتاب مینویسه و اسمش زیاد شنیده میشه حرفاش درست نیست.
ای کاش یاد بگیریم منطقی تر فکر کنیم:)
در آخر بخوام پیشنهاد کنم اگر اون زمانی که صرف خوندن کتاب کردم رو میخوابیدم خیلی مفید تر بود...
        
(0/1000)

نظرات

کاملا موافقم.
ای کاش انسانها بجای خواندن امثال این کتابها کمی تعقل، تلاش و شجاعت تغییر را در خود ایجاد کنند.