یادداشت زهره دلجوی کجاباد

                رمان جرم از آن ژانرهایی است که خواندنش برای خواننده خیلی راحت و بپر توی گلو است ولی نوشتنش برای نویسنده سخت و طاقت‌فرساست. باید طوری بنویسی که نه مخاطب از کارآگاه جلو بیفتد و نه آنقدر عقب بماند که کتاب را رها کند. روابط علی و معلولی در ژانر جرم اهمیت صدچندان پیدا می‌کنند. نحوه‌ی ساختن زنجیره‌ی اتفاق‌ها و شکل بیان و حتی حرف به حرف دیالوگهای کاراکترها خیلی مهم و حساس هستند. در این رمان من از این ایده‌ی نویسنده که بریجید را توسط افی پرین بی‌گناه جلوه بدهد و مخاطب را با او همراه کند و در نهایت کاراگاه زبلش معلوم کند که افی پرین و مخاطب‌ها اشتباه فکر میکرده‌اند و اتفاقا قاتل همین دختر بی‌نوا است زیاد خوشم نیامد. دلم می‌خواست از رفتار و گفتار و صحنه‌هایی که نویسنده زحمت می‌کشید و می‌ساخت مخاطب بریجید را بی‌گناه تلقی کند. آیوا کاراکتری بود که به زور در رمان چپانده شده بود و می‌توانست بیشتر از این اثرگذار باشد. با این وجود رمان را دوست داشتم ولی معتقدم رمان جرم را باید از نویسنده‌های اسکاندیناویایی خواند. 
        
(0/1000)

نظرات

قصه رو لو ندادید؟
چشم. ممنون از تذکرتون🌺