یادداشت نرگس

نرگس

1402/12/09

                کوتاه اما عریض و خواندنی! با اینکه میشه یک روزه خوندش اما حیفم اومد و بعضی قسمت‌هاشو شاید چندبار خوندم(◡‿◡✿).

داستان با توصیف محیط بیرونی یک بیمارستانِ به ظاهر معمولی شروع میشه و تا داخل و اتاق شماره‌ی ۶ ادامه پیدا می‌کنه؛ به توصیف ۵ بیماری که داخل این اتاق سکونت دارن و علت بستری‌شون می‌پردزاه. اما چرا اتاق شماره۶؟ چون شایعه شده که دکتر بیمارستان به این اتاق رفت‌وآمد داره! و جالبه که بدونید که این بیماران، به علت بیماری روانی بستری شدن (≖ᴗ≖). 

شاید یکی از درون‌مایه‌های اصلی داستان “رنج” باشه.
🌱از متن کتاب:
+فرض کنیم باید رنج‌ها را خوار شمرد و از هیچ‌چیز تعجب نکرد. ولی آخر شما بر چه اساس این را تبلیغ می‌کنید؟ شما متفکرید؟ فیلسوفید؟
-نه فیلسوف نیستم، ولی هرکسی باید این تبلیغ را بکند، چون عاقلانه و منطقی است.
+نه، می‌خواهم بدانم برای چه خودتان را در مورد زندگی و‌خوار شمردن رنج و این قبیل چیزها صاحب صلاحیت می‌دانید؟ اجازه بفرمایید ببینم: شما را در بچگی کتک می‌زدند؟
-نه، پدر و مادر من از تنبیه بدنی نفرت داشتند.
+ولی من بی‌رحمانه از پدرم کتک می‌خوردم و…
-..
+..
مکالمه‌ی طولانی و جالبی که شمارو به فکر‌ وامیداره.

و در نهایت اینکه یه مطلبی رو چندوقت پیش توی یکی از پادکست‌ها گوش میدادم؛ فکر میکنم مربوط به اروپا بود:
اروپا در ابتدایی که به سمت تغییرات فکری نوین میرفته، خب طبیعیه که درصد کمی از مردمش باسواد بودن. درصد کمی ازین قشر کتابخون، درصد کمی ازین قشر کتابخون ریسرچر و متفکر بودن و تا نتیجه‌ی این تحقیقات و فکرها به بخش عمده‌ای از جامعه و طبقات پایین برسه، مدت زمان زیادی طول میکشیده.
و حالا وقتی این کتاب رو خوندم، توی یکی از مکالماتش یاد اون بحث افتادم! اینکه درصد کمی از کتابخون‌ها متفکر هستند و افکارشون در جهت تعالی و رشد انسانه، درسته🤷🏻‍♀️. و اگر هم درین راستا باشه طول میکشه تا افراد متوجهش بشن! و در مقابل، شما اگر از زمانه‌ی خودتون جلوتر هم باشید، مردمی که شمارو نمی‌فهمن شمارو به دردسر می‌اندازن!


❌⚠️احتمال لو رفتن داستان:
بنظرم نقطه‌ی اوج داستان گفتگوی دکتر (آندری یفیمیچ) با ایوان دمیتریچه. تقابل دو انسان کتاب‌خوان و فلسفه باف با دو دیدگاه متفاوت. یکی در بند و دیگری آزاد؛ و این آزاد بودنه چقدر تأثیر داشته روی نحوه‌ی فلسفه‌بافیش!
کنجکاو بودم ببینم این مکالمه چه تأثیری روی شخصیت اصلی و‌ ادامه‌ی داستان داره که متوجه شدم بعله ایوان برنده شد. جایی که دکتر اعتراض میکرد و میگفت: سوتفاهم شده و من بزودی ازینجا خارج میشم!

و یه نکته‌ی دیگه این‌که بی‌تفاوتی آدم‌ها چقدر عجیبه!؟!
یعنی هیچ راه دیگه‌ای وجود نداره که رنج و ناراحتی بقیه رو درک کنیم قبل ازینکه نوبت خودمون بشه؟
وقتی کاری از دستمون برمیاد پشت گوش نندازیم و کوچیک نشمریمش؟
Σ(-᷅_-᷄๑)
        
(0/1000)

نظرات

مهران م

1402/12/09

نمیدونم چجوریه که شما جوری از کتاب‌ها صحبت می‌کنید که بسیار مشتاق میشم به خوندنشون..این کتابم میذارم تو لیست خوندنی ها
1
نرگس

1402/12/09

لطف دارین شما. ولی خب خودمم یکم عجیبه برام که به همه کتابایی که این چندوقته خوندم نمره بالا دادم، اینم با سخت‌گیری فراوان ۴ دادم🤦🏻‍♀️.
نمی‌دونم کتاب بد نخوندم یا بدو خوبو قاطی کردم😂. ولی امیدوارم بخونید، لذت ببرید و پشیمون نشین🌹🤝🏻. 
مهران م

1402/12/09

اختیار دارین..فک میکنم باید موازی خوانی کنم.شیطان. انسان  رو هنوز نخوندم‌.کتاب آقای معروفی رو دارم و بعدش این.
1
نرگس

1402/12/09

منم موازی‌خوانی رو دوست دارم، باعث میشه کتاب خوندنو ادامه بدم. از یکی خسته میشم میرم سروقت اون یکی.
ولی کارتون سخت میشه معروفی و سارتر و چخوف😁 
مهران م

1402/12/09

اوهوم..دقیقا همینجوریه واسه منم
البته یه مشکلی دارم که اوایل هرکتابی ارتباط برقرار نمیکنم ولی بعد از چند صفحه ریتم خوندنم بهتر میشه..البته مشغله کاری و اینام باعث میشه که گاهی کمتر بخونم.
1
نرگس

1402/12/09

البته طبیعیه. تا به فضا و سبک نویسنده عادت کنیم و در جریان امور قرار بگیریم طول میکشه. 
مهران م

1402/12/09

آره درست میگین..خوشحال شدم از همصحبتی با شما 
1
نرگس

1402/12/09

همچنین🤝🏻🌹. 
روشنا

1402/12/10

من همه نمایشنامه‌ها رو گذاشتم کنار که با محاکات بخونیم 😁😂
3
نرگس

1402/12/10

عه😍🤝🏻. البته این نمایشنامه نبود قشنگم🥲 
روشنا

1402/12/10

عه من فکر می‌کردم چخوف کلاً نمایشنامه می‌نوشته 🥲😂💔
@Nargs 
نرگس

1402/12/10

❤ (ɔˆз(ˆ⌣ˆc)  
 @roshana. 
مهران م

1402/12/11

و یه نکته ی کوچیک دیگه
ابتدای داستان اتاق شماره ی ۶ پنج بیمار داشت .ولی در حقیقت اینطور نبود.
ممنون بابت معرفیش
 و در نهایت بقول شما
یعنی هیچ راه دیگه ای وجود نداره که رنج و ناراحتی بقیه رو درک کنیم قبل اینکه نوبت خودمون بشه؟
1
نرگس

1402/12/11

تو لیستم بود اما بخاطر  باشگاه هزارتو تو این چند روز خوندمش🤝🏻.
درسته که یک بیمار مهم‌تر از بقیه بود اما توصیفش از بقیه بیماران و علت بستری‌شون هم مهم بود بنظرم🤷🏻‍♀️. 
مهران م

1402/12/11

آره.. و در نهایت علت نامگذاری این اتاق به این عدد مشخص تر شد