یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

مرد بالشی
        باید نوشت، چه به نام چه به ننگ!


0- دلتنگم برای دست به قلم[کیبورد] شدن و نوشتن. نوشتنِ بدون قید و بندهای از پیش تعیین شده!
دانشگاه است دیگر؛ یک شاقولی، یک کسی، یک جایی بر سردرِ آن کوفته است که پس از آن تمام جسم‌ها رو قالب می‌زند. راهِ گریزی ازش نیست، اما نباید حبس شد در جهانش، حالِ دلم با جهانِ اهلِ انضباط صاف نیست؛ با اینکه به ضرورتِ جهان‌شان وافقم. 
اما آیا گریزی از امورِ ضروری هست؟ "آرزویی دلکش است اما دریغ..."
تمام.

1- هرچقدر از متفاوت بودن تجربه مطالعه/دیدنِ این نمایشنامه از مک‌دونا بگویم، حق مطلب ادا نمی‌شود. اصلا داریم این میزان از اختصار و داستان‌گویی؟ حقا که در "داستان‌گویی" قلمِ مک‌دونا از بهترین قلم‌هایی که تا الان خوانده‌ام. تاریکیِ جهانش به بی‌پَرْتو بودنِ جهانِ آندری‌یِف است، اما آندری‌یِف داستان‌سرا نیست و در جای دیگری باید سراغ خوشیِ قلمش بود. اما مک‌دونا داستان می‌گوید، "چه به نام چه به ننگ".
اصلا گویی این نمایشنامه دچار سندرومِ درام و داستان بی‌قرار است. این تکه از متنِ من را کسانی می‌فهمند که نمایشنامه را خوانده‌اند(اگه هنوز داری این متن رو می‌خونی باخت دادی، بلند شو بی‌زحمت برو نمایشنامه رو بخون، هشدااار! داستان وحشتناک تلخی داره ، و اجرای تئاتری که دوتا کارگردان داشت و پیام دهکردی و علی سرابی توش درخشان بودن و نوید محمدزاده معمولی بود رو ببین، بعدا بیا. اگه این کار رو کردی من به هدفم از نوشتن این متن رسیدم...)
خلاصه داشتم از یک بیماری حرف می‌زدم، یک سندروم، یک وضعیت غیرطبیعیِ تکرارشونده در این نمایشنامه. قدم به قدم، لحظه به لحظه و فراز به فرازِ این متن، مالامال از داستان بود؛ هرکدام با قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها و آنتاگونیسم‌ها و درام‌های خودش. لزوما منظورم اون داستان کوتاه‌های کاتوریان نیست که تک‌تک‌شون پتانسیل یک اثر بلند مستقل را دارند، منظورم داستانِ تک‌تک کاراکترهاست. داستان زندگیِ اِریِل خودش جهانی داره و عجب کارکردی هم در نمایش داشت. اصلا خودِ توپولسکی و داستانی که گفت.
 ‌"اشاره‌های لعنتیِ" داستانش هم عالی بود، ولی همین تاکید مک‌دونا بر اینکه باید "داستان گفت" و لزوما نباید دنبال "اشاره به چیزی" بود، جدا از نکته مهمی که در نقدِ ادبی دارد(همان‌که اپسیلونی بَلَدَش نیستم) ، به نظرم وجه آیرونیک و کناییِ جذابی دارد. یعنی خلاصه منظورم اینکه: "به 'دَر' نگفتم این رو، اصلا اشاره‌ای نداشتم، ولی خودمون می‌دونیم که 'دیوار' باید بشنوه این رو!". به بیانٍ اُخری، بازم خودِ مک‌دونا به چیزی اشاره داره به نظرم🤝😁
حالا همه‌ی این درام‌ها و داستان‌های متکثر و پیشینه کاراکترها رو قرار بده کنار "داستانِ زندگیِ مک‌دونا". اصلا مولف، اثر و تمام جوانب این کار آمیخته به داستان است. چجوری می‌شه اینجوری باشه؟ اصلا عجیبه. خودِ مک‌دونا هم واقعا داستانِ زندگیِ عجیبی داشته... 

2- چقدر یک اجرای تئاترِ خوب، خوبه. جدا از نقدهایی که به اجرای معروف و موجود از این نمایش به فارسی وارده، مثل تپق‌زدن‌های زیادِ احمد مهرانفر، حذف برخی شخصیت‌ها و جایگزینی نقاشی بجای بخش‌هایی از نمایش که خودشون می‌تونستن اجرا داشته باشن و چند نقدِ دیگر که با توجه به برخی محدودیت‌ها موجه است، واقعا اجرای فارسی از این نمایش به کارگردانیِ محمد یعقوبی و آیدا کیخانی خوب بود.
حالا باید یه جستی زد و دید آیا به زبان اهل آن طرفِ آب اجراهای خوبی از این گوهری موجود است یا خیر؟ صدی نود موجود است، پس باید یافت! 

3-نیم ستاره بماند برای داستانِ مشاهده یک اجرای بهتر از این نمایشنامه. همون که بالا گفتم.

4- اینکه قلمِ مک‌دونا خالی از هر نوع تکلف و سخت‌بودن است ولی داستان‌ش چنین چندلایه و درگیرکننده است خیلی برایم جذاب بود. یعنی انقدر روان و سریع کتاب را می‌خوانی که گویی متن یک اتوماسیون دولتی است که تو به عنوان یک بوروکراتِ میانسالِ دولتی برای بار هزارم در زندگی‌ات داری آن را می‌خوانی، همانقدر ساده و روان است برایت. ولی وقتی مکث می‌کنی و به بلایی که این قلم بر سرت آورده است فکر می‌کنی، برقِ سه فاز از سرت می‌پرد. غم‌انگیز است که کسانی را می‌بینی که چنین می‌نویسند. نه که حسودی باشه‌ها، صرفا یه غبطهٔ ساده است.


∞- هنوز نمایشنامه رو نخوندی و داری متنِ مرورِ من رو می‌خوانی؟ مرسی که کلا توجه نمی‌کنی به چیزایی که می‌نویسم!
      
18

54

(0/1000)

نظرات

mahsa bgbn

1402/7/28

تو فیدی‌پلاس هست (خوشحالم) می‌ذارم تو لیست مطالعه‌‌م.
فقط این‌که من نمی‌دونم مک‌دونا کیه و به ادبیات کدوم کشور تعلق داره.
لازمه قبلش چیز دیگه‌ای بخونم؟
3

0

نه به نظرم، پیش‌زمینه‌ای نمی‌خواد. خودم هم فیدی‌پلاسی خوندم. 
یه سری فیلم هم داره مک‌دونا. مثلا The Banshees of Inisherin یا Three Billboards Outside Ebbing, Missouri و اینا هم تو جهان سینما جزو بهترین فیلم‌هایی است که دیدم. البته اون Banshees رو خیلی‌ها باهاش زاویه داشتن ولی واقعا من دوستش داشتم.
البته که خوندن این کتاب هیچ مقدمه‌ای نداره، بجز آرامش روحی، چون بدون رودربایستی اصلا متنِ مهربونی نداره! 

0

mahsa bgbn

1402/7/28

ممنونم. از کتاب‌های نامهربون! خوشم میاد. فراموش نمیشن هیچ‌وقت. 

0

پس به احتمال قوی، از خوندن این نمایشنامه حظ کافی رو می‌بری.
فقط حتما اجرا هم ازش ببین. لازمه به نظرم. 

0

این‌طوری که تو درباره‌ش می‌نویسی خوندنش رو واجب میکنه.
1

1

واقعا چیزِ خوبیه.
حتما هم این اجرایی که نوید محمدزاده و... بودن رو ببین. تو یوتیوب بود.
البته الان یه اجرا ازش رو صحنه هست، ولی انگار خیلی بده!  

0