یادداشت ـــــعلیـــــ

                این کتاب رو وقتی ۱۶ساله بودم خوندم.درمورد قلم اورول چیزی نمیگم تا خودتون قضاوت کنید،اما این نظر شخصی من درمورد روح این داستان و کلا نوشته های جرج اورولِ؛متاسفانه احساس میکنم این کتاب و برخی دیگه از نوشته هاش بیشتر یک محصول سفارشی از دولتهای غربی توأم با تفکر مسموم این آقاست.برای مثال در آخرِ داستان،خوک ها که خودشون سردمدار و رهبر مبارزه با انسانهای ظالم بودن تغییر موضع میدن و با سوءاستفاده از اوضاع،شبیه انسانها میشن و باهاشون ساخت و پاخت میکنن.مخصوصا آخر قصه که میگه شبیه انسانها لباس میپوشن و روی دوپا راه میرن و باهاشون جلسه میذارن و... ؛نویسنده یجورایی میخواد به مخاطب القاء کنه که هر حرکت آزادی خواهانه یا انقلابی از طرف توده های مردم(بیشتر حرکتهای آزادی خواهانه کشورهای جهان سومیِ تحتِ نفوذ غرب)،دست آخر با موج سواری یک عده فرصت طلب تبدیل به هیچ میشه و نباید امیدی به تغییرات مثبت داشت.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.