یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸
1403/8/16
بسم الله الرحمن الرحیم و بالاخره جلد پنجم به پایان رسید!... سفر به سرزمین سرگردانی جلد مورد علاقه م از مجموعه ی قصه های همیشگی هست. به خاطر سفر کانر به قصه هاش، به خاطر شخصیت های جالبی که خلق کرده بود و خیلی چیزهای دیگه. یه جاهایی هم با کانر همذات پنداری میکردم. یا با خیلی از شخصیت های دیگه. این جلد پر از تعلیق و غافلگیری هست. و پایانش هم واقعا جذابه. اما از شخصیت شرور داستان انتظار بیشتری داشتم. البته که شخصیت شرور، یعنی مرد نقابدار تا یه جایی خیلی قوی بود، ولی انتظار نداشتم انقدر راحت شکست بخوره. انتظار داشتم بعد کلی بدبختی و مصیبت بمیره. یه نکته ی منفی دیگه هم اینه که همه ی مشکلات با جادو یا حتی بدون جادو، خیلی سریع و سرسری حل میشن. و یه جاهایی، مثلا وقتی که الکس و کانر و کرم سرخوش گیر تارعنکبوت های اون حشره گنده هه افتاده بودن، شخصیت ها یادشون میرفت از جادو استفاده کنند. کلا جادو توی این داستان یه چیز کاملا بی منطقه. ولی داستان برای سنین پایین نوشته شده و برای همین این مسئله قابل تحمل تره. یه چیز دیگه هم بود، گلدی لاکس چطوری وقتی باردار بود شمشیربازی میکرد؟://// اما نکات مثبت هم کم نداره. مثلا شخصیت پردازی خوبش. روایت سریع و معطل نکردن خواننده و... با اینکه یه بار دیگه هم کتاب رو خونده بودم ولی یه سری چیزها رو فراموش کرده بودم و همون چیزهای فراموش شده باعث شدن داستان از قبل برام غافلگیر کننده تر باشه. در کل جلد مورد علاقه م هست و خوندنش لذت بخشه. اوایلش اندکی کسل کننده ست ولی کم کم جذاب میشه. پایانش هم که اصلا وای! اولین باری که پایانش رو خوندم دلم به شدت گرفته بود. سنم کم بود و میخواستم برای الکس گریه کنم واقعا!!! و در آخر ممنون از باشگاه گپ که باعث شد دوباره این مجموعه رو مرور بکنم. منتظرم بریم سراغ جلد بعدی 😁😁 تا اون موقع رابین هود یا راز داوینچی رو میخونم.( اگه برسم!)
(0/1000)
1403/8/18
0