یادداشت •/غین عین🇵🇸/•

دهکده خاک بر سر: روایت هایی از یک سال زندگی در لوزان از زبان یک بی زبان با شرح چهار سفر اجباری
        همیشه که نباید زندگی را تجربه کرد گاهی هم باید تجربه ها را زندگی کرد آن هم در کتاب ها..دقیقا کتاب خواندن آنجایی معنا پیدا می‌کند که روح تو با زیسته های یک مادر تبریزی که دهه۹۰ به لوزان سفر میکند پیوند میخورد و تو اتصال زنجیره هایی را حس می‌کنی که در واقعیت نمی‌بینی گویا تو تک تک پرده های نمایش را خودت رقم زده ای اما تو تنها در ذهنت متصورش شده ای کسی چه می داند شاید هم آخرش آدم ها بفهمند که چرا ما زندگی کردن در کتاب را به هر دنیای دیگر ترجیح میدهیم و شاید هم این زیستنی ترین نوع باشد...دست کم میتوانم بگم چند روزی را در سوئیس با موسسه زنان و آدم هایش زندگی کردم و در خیابان هایش قدم زدم و کلیسا ها رو نظاره کردم در مترو دویدم و به انتظار آمدن یک نفر به ایستگاه لوزان_نروژ نشستم و داش علی را به مهدکودک بردم اگر بگویم زبان فرانسوی را هم یاد گرفتم کم بیراه نگفتم
      

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.