یادداشت سید علی مرعشی
1401/4/11
لبخند انار برخی داستان ها و نویسنده ها را دنبال می کنیم چون دلتنگ حال و هوای جهان داستانی آنهاییم. از آنها لزوما توقع مطالب عالی و نغز نداریم بلکه فقط می خواهیم که ما را به گذشته ببرند و حال مان را خوب کنند. گذشته هایی که گاهی آرزو می کنیم هرچه داریم را از ما بستانند تا فقط چند دقیقه حضور در آن فضا را دوباره تجربه کنیم. رابطه ی من با آثار مرادی کرمانی از این نوع رابطه هاست. لبخند انار یک مجموعه داستانی است که نویسنده در آن با انتخاب سوژه هایی جذاب، موضوع های متنوع و موقعیت های غیرتکراری اثری درخور برای کودکان و نوجوانان دهه ۶٠ و ٧٠ آفریده تا اندکی به گذشته تلخ و شیرین خود بازگردند و با یاد آن روزگاران خاطره بازی کنند. البته نباید از حق گذشت و با این حال خوش و لبریز شدن عواطف کودکانه به معمولی بودن چند داستان و دندان گیر نبودن موضوع آنها اشاره نکرد. اما می دانید... اصلا فدای سر آقای مرادی کرمانی! اینقدر که حال ما را خوب کردهاست این مرد، حالا فدای سرش که چند داستان، خیلی معمولی از آب در آمده! اصلا به خاطر همین معمولی بودن سوژه ها و مردمانش داستان هایش را از خود می دانیم و دغدغه هایش برای ما بیگانه نیستند. مدیون من هستید اگر خیال کنید از سر تعصب سخن می گویم. :) پ.ن: هنوز درد شیرین نوازش چوب ناظم مدرسه ابتدایی خانم الف (آرزو دارم ایشان را دوباره ببینم) را بر کف دستانم حس می کنم. می دانست من شاگرد اول کلاسم. تردید را از چهره اش می خواندم. التماس از چشمهایم می بارید اما سعی میکردم محکم بایستم. نمی خواست بین من و دیگران فرقی بگذارد. با نگاهی از سر مهر و در هوای سرد زمستان تنها به دلیل ۵ دقیقه تاخیر (پیاده می رفتیم و راه مدرسه طولانی بود) ما را اعمال قانون کرد! ✏️نمی خواهم شما را به زحمت بیاندازم اما اگر خاطره ای از تنبیه شدن خود در دوران مدرسه به یاد دارید، ممنون می شوم آن را تعریف کنید.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.