یادداشت مهدی لطف‌آبادی

                قبل از اینکه ریویوم رو بنویسم چون شاید کسی نخونه می‌خواستم در خواست کنم از تمامی دوستان که هر رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه یا فیلمی‌ رو که موضوع ضدآرمانشهر داره و می‌شناسه معرفی کنه که شاید به یه آرشیو مناسب برسیم
رمان‌های مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ و فارنهایت ۴۵۱ که تو این موضوع معروفن اما اگه فیلم آلفاویل اثر‌ژان لوک گدار رو ندیدید اون هم حتماً نگاه کنید. 

خب برسیم به خود کتاب... یه عادت (بد یا خوب) دارم که رمان‌های خوب رو قبل از اینکه فیلمشون رو ببینم و تصاویر فیلم ذهنیت خلاقه‌ی من رو خراب کنه باید بخونم و اومدن سریال سرگذشت ندیمه و اصرار دوستام به دیدنش موجب شد که این کتاب رو بخونم. 
اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که یه رمان ضدآرمانشهری (دیستوپیایی یا ویرانشهری) رو به قلم یک زن خوندم. معمولاً این آثار با توجه به ماهیت سیاسی‌ای که دارند نوشته‌ی مرده... اما مارگارت اتوود به خوبی تونسته بود یک دنیایی رو ترسیم کنه که توی ویرانشهرش زن‌ها آسیب‌های جدی‌تری می‌بینند. 
اتوود انقدر با وسواس این دنیا رو ترسیم می‌کنه که حدود چهل درصد اول رمان بیشتر به توصیف ریزه‌کاری‌های وحشتناک دنیای خیالیش می‌پردازه.
همچنین رمان به شدت ویژگی‌های مدرن رو داره... به هم ریخته توصیف می‌شه(که البته آخر رمان برای این به هم‌ریختگی دلیل خوبی داره) و پایان آنچنان مشخصی نداره. به هر حال رمانیه که حس می‌کنم هر کسی حداقل تو کشور ما باید بخونه و به شدت توصیه می‌کنم اول رمان رو بخونید بعد سریال رو ببینید تا ذهنتون تو تصور کردن تصاویر کتاب تنبل نشه و تصاویر سریال رو به جای تصاویر‌ ذهنی‌تون تداعی نکنه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.