یادداشت م.ب
1402/12/2
تنها جای قشنگ کتاب همون مقدمه کتاب بود که یک صفحه بیشتر نبود؛ درباره حس و حال نویسنده موقع فهمیدن شهادت شهید فخری زاده توی تلوزیون بوده که واقعا حس نویسنده رو مثل حس خودم دیدم و به دلم نشست. وگرنه بقیه کتاب کاملا کپی شدهی مصاحبه هایی با اعضای خانواده و دوستان و همکاران شهید بود. یک چیز جدا جدا و ناپیوسته توی ذهن مخاطب شکل میگرفت. حالا باز صد رحمت به خاطرات خانواده، خاطرات همکاران که کلا درباره فلسفه علم بود که شهید روش کار میکرد و عملا کسی که حوصله کتاب خواندن نداشته باشه و فقط به عشق شهید این کتاب و دست گرفته باشه، از هرچی کتاب خوندنه زده میشه ولی تلاش نویسنده ستودنی بود برای گرفتم مصاحبه. کاش اینا رو در قالب داستان می نوشت
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.