یادداشت زهرا میکائیلی

                کتاب را اتفاقی از کتابخانه ی مدرسه امانت گرفتم. یک زنگ بیکار بودم و بچه‌ها توی حیاط، هوا بارانی بود و دو تا معلم دیگر همراه بچه‌ها بودند. از بیکاری و باران به کتابخانه پناه بردم و کتابی را که بارها و بارها تعریفش را شنیده بودم برداشتم. کمی خواندم و بقیه‌‌اش ماند برای شب. در کمتر از یک روز، وسط کارهای خانه، مهمانی شام، بچه‌ی مریض و ویراستاری ترجمه خواندمش. درواقع بلعیدمش. (هرچند که بخاطر حضور جک و جانورها توی کتاب ترجیح می‌دهم نبلعیده باشمش)

چقدر حاشیه رفتم. از خود کتاب چه بگویم؟ نویسنده‌اش لوئیس سکر است دیگر. واقعا انتظار دارید کتاب جذابی نباشد، با بچه‌ها و آدم‌های واقعی_ خیلی واقعی_ مهربانی و فرصت‌های کوچکی که فقط خدا می‌داند سر راه هرکداممان چندتایش را گذاشته و ما ندیده گرفته‌ایم؟

کتاب‌های لوئیس سکر یادم می‌اندازند آدم بودن است که ارزش دارد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.