یادداشت مهسا
1403/8/26
3.9
12
یادداشتی بر ویلت: «ویلت، آخرین رمان به اتمام رسیدهی شارلوت برونته، در سال ۱۸۵۳ بهشکل سه جلدی منتشر شد. این رمان که براساس تجربههای شخصی برونته در بروکسل است و داستان تجربههای روحی سخت زن جوان و بیچیزی را در حالی که در مدرسهای دخترانه درس میدهد روایت میکند، یکی از پیچیدهترین آثار نویسندهاش محسوب میشود، نمونهای مناسب از رئالیسم روانشناختیِ آمیخته با رمانس گوتیک.» ویلت نام مناسبی برای این رمان است. برونته این بار از کلیت یک مکان استفاده میکند تا بستر مناسبی باشد برای روایت دردهای قهرمان رمانش، لوسی اسنو. ادبیات شارلوت برونته در ویلت بسیار شاعرانه است، و همین روی پیچیده شدن رمان تاثیر میگذارد. دیگر فقط خواندن یک داستان نیست، میدانی این کتابی که دستت گرفتهای اثر ادبی فاخریست. من طرفدار داستانم. عاشق قصهام، اما اینبار نوشتار از داستان جلو میفتد، و دیگر داستان اهمیت چندانی پیدا نمیکند. لوسی، دختری ساده، خجالتی، و ریسکپذیر است. با خودش روراست است، به خودش مسلط است و تنهاست. این را میداند، و پذیرفته است که تا ابد همینگونه باشد؛ اما داستان بیش از این است. داستان، روایت دردهای لوسی است. روایت ناامیدیهای پس از امیدواری است. روایت ناخوشیهای پس از خوشی. تم گوتیکی که برونته در ویلت آورده، به رمانش جذابیتی تازه بخشیده است، با اینحال هرکسی از آن لذت نمیبرد. تقابل دو آیین پروتستانتیسم و کاتولیسیسم از اندیشهی اخلاقی برونته پیروی میکند و با اینکه جالب است، بیش از حد است. این یک خداحافظی پرشور از شارلوت برونته است، ذهنی زیبا و خلاق که لحظات خوشی را برایم رقم زد. ویلت آخرین رمان شارلوت برونته است، اما خودش همچین چیزی را نمیخواست، من نیز.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.