یادداشت معصومه سعادت

                داستان کتاب راجع به یک دختر سیاه پوسته که توی محله ی سیاه پوست ها زندگی می کنه ولی با سفیدپوست ها مدرسه می ره و برای همین مجبوره دو تا شخصیت داشته باشه. 
اون شاهد کشته شدن دوست دوران کودکی شه و دلش می خواد بتونه با شهادتش باعث محکوم شدن پلیسی بشه که اون رو کشته، تلاشش هم می کنه و موفق نمی شه.
وقتی دارید کتاب رو می خونید این موضوع که این خانواده رفاه اقتصادی نسبتا خوبی دارن، تنها چیزیه که یک کم خیالتون رو راحت می کنه، بقیه ش استرس و دلشوره و تهدید و سردرگمیه...

+ و به خدا پناه می برم از دست ترجمه! چرا این قدر سانسور؟ چرا این قدر عدم رعایت علایم سجاوندی؟ احساس می کنم نصف کتاب رو به خاطر این دو تا موضوع از دست دادم، و برای این که دقیق بفهمید راجع به چه اندازه ای از سانسور حرف می زنم،شمار رو به تصویر اصلی جلد کتاب و تصویر جلد کتاب منتشر شده توی ایران ارجاع می دم!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.