یادداشت

 تاوان عاشقی
        ﷽
عجیب روایتی بود و عاشقی،تاوان دارد!

آن روزی که آلاء وارد کافه‌تریای طبقه دوازدهم هتل آدم شد،فکرش را هم نمی‌کرد که با دیدن عکس خلیل، روزگار برای‌ش چنین سرنوشتی را رقم بزند و راهی ایران شود!

شاید بگویید که داستان کتاب لو رفت،اما اینطور نیست،شاید شخصیت‌ها را معرفی کرده باشم و ته داستان را هم گفته باشم،ولی همه داستان این نیست باید تا صفحه آخر کتاب را بخوانید تا از روزگار دو عاشق باخبر شوید،باز هم آقای‌ نویسنده گل کاشت و روایت را طوری پیش بردکه خواننده مجذوب شود، و قطعا به خیلی از دلایل نمی‌شود خیلی از زاویه‌‌های زندگی این دونفر را گفت.
      
12

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.