یادداشت فاطمه مجاب
1401/2/4
"مانند همهی آدمهایی که تنها زندگی میکنند، من هم شبها هنگام برگشتن به خانه اول به چراغ قرمز کوچک پیغامگیر تلفن نگاه میکردم، حتی آرزو داشتم برایم پیغام گذاشته شده باشد. فکر میکنم هیچ کس از این وسوسه در امان نیست." (از داستان تیکتاک) اونقدری که پارگرافهای این کتاب رو جاهای مختلف میدیدم و برای همین به نظر میومد خوبه، از داستانها خوشم نیومد. شاید به خاطر تم عاشقانهی داستانها بود. البته ترجمه هم بیتاثیر نیست. (من ترجمهی سولماز واحدیکیا رو خوندم از نشر کولهپشتی. البته مقایسه نکردم با ترجمههای دیگه) داستان «حقیقت روز» رو بیشتر از بقیه دوست داشتم (شاید غیرعاشقانهترینشون بود!) که دربارهی مردی بود که فکر میکرد تو یه تصادف بزرگ جادهای مقصره. و همچنین داستان «سرانجام» که در مورد خود آنا گاوالدا و ماجرای داستاننویسی و تلاشش برای چاپ کتابش بود.
(0/1000)
فاطمه مجاب
1401/3/29
0