یادداشت چِـری🍒

چِـری🍒

1403/01/24

                وقتی کتاب رو شروع کردم انتظار خاصی نداشتم ازش. 
حین داستان هم خیلی جاها حوصله ام سر میرفت و روند نزولی بود. اما در ادامه نویسنده در من توقع ایجاد کرد و انتظار یک پایان بندی خفن رو داشتم.
نتیجه گیری نهایی به عهده خواننده گذاشته شد اما نه به طور دلچسب. واقعا تهش اینجوری بودم: خب که چی؟!
نویسنده میخواست سوالِ: آیا انسان ذاتا نیک سرشت هست یا بدسرشت؟ رو در قالب داستان بگنجونه و مفاهیم عمیقی رو انتقال بده ولی بنظرم خیلی هنرمندانه و لذت بخش نبود. و درواقع مفهومی روهم منتقل نکرد و همه رو گذاشت رو دوش خواننده. 
هر چند بنظر من خود سوال بهش اشکال وارده. اما خب، نویسنده با توجه به افکار و عقاید خودش سراغ چنین سوالی و نوشتن راجع بهش رفته. اون احتمالا با یک ذهن مسیحی نوشته و من با یک ذهن مسلمان خوندم.
این کتاب یکی از ۳گانه ی زیر بود:
۱.شیطان و دوشیزه پریم
۲.کنار رود پیدرا نشستم و گریستم
۳.ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.