شیطان و دوشیزه پریم
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
5
خواندهام
128
خواهم خواند
25
توضیحات
پانزده سالی می شد که برتای پیر روزهای عمرش را با نشستن مقابل در خانه اش سپری می کرد. اهالی ویسکوز با این رفتار خاص افراد سالمند آشنایی داشتند. افراد سالخورده ای که همواره در رؤیای گذشته و روزهای جوانی خویش به سر می برند و در دنیایی سیر می کنند که دیگر از آن بی بهره اند و گاه به دنبال موضوعی می گردند تا در مورد آن با همسایگانشان گپ بزنند.البته برتا دلیل قابل قبولی برای نشستن مقابل در خانه اش داشت و وقتی مرد غریبه را در حالی دید که از سر بالایی پر شیب به سوی تنها مهمانسرای دهکده می رفت، دریافت که انتظارش به سر رسیده است، هرچند مرد غریبه با لباس های چروکیده و ریش اصلاح نشده اش با آنچه برتای پیر همواره در ذهن داشت متفاوت بود. اما انگار شبحی او را همراهی می کرد: شبحی از شیطان!