یادداشت زینب سادات رضازاده

دختری با گوشواره مروارید
        وقتی کتاب را می‌شنیدم فقط به این فکر میکردم که از پس هر نقاشی ، میشود چه دنیایی از داستان  افراد مختلف وجود داشته باشد ... وقتی نقاشی دختری را میبینیم که انگار به تو نگاه میکند و گوشواره مروارید بسته است، داستان آن سربند و گوشواره و نگاه چیست و داستان نقاش آن تابلو، کسی که هنرمندانه ساعت ها به او نگاه کرده و او را کشیده است ....  همه داستان ترس داشتم که گرت کار اشتباهی بکند و وقتی به فصل آخر رسیدم نفسی تازه کردم. 
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.