یادداشت مصطفا جواهری

یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه ی کباب شده
        «من همیشه فکر می‌کنم حادثه شکل یک قورباغه است. اولش تخم می‌ریزد و بعد یواش‌یواش از تخم بیرون می‌آید.»


سومین کتابی بود که از جمشید خانیان خواندم. حتما دوباره خواهم‌اش خواند. خانیان، نوجوان و نوجوانی را درست می‌فهمد. و اگر راستش را بخواهید، این برایم عجیب است. اینکه آدمی پنجاه ساله انقدر خوب می‌تواند خودش را جای یک نوجوان جا بزند و بنویسد.
این رمان یک ویژگی مهم دارد. آن هم اینکه هیچ جملهٔ اضافه‌ای ندارد. یک مصداق داستانی خوب برای روایتِ «خیر الکلام ما قَلّ و دَلّ» است.

من خیلی دوستش داشتم.
اما احتمالا پسندِ همگان نباشد.
      
21

39

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.