یادداشت

تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان
«تنها گریه
        «تنها گریه کن»  توصیفی بود دقیق از لحظاتی که با این کتاب گذراندم. تنها خواندم‌ش و بسیار گریستم.
 اگر با مادران شهدا زندگی کرده؛ یا دست‌کم ملاقات‌شان کرده باشید، یک نکته در سرگذشت  آن‌ها بیش‌‌ از دیگر نکات می‌درخشد، اکسیر «صبر». نمی‌دانم چقدر باید بگذرد، یا چه انقلابی رخ دهد و از کدام  سنگلاخِ رشد عبور کرد که به‌ چنین گوهری تبدیل شد؛ زنی که گوشه‌ای ارزشمند از دارایی‌ش  را در چند ثانیه، بلکه کمتر از دست بدهد و  همچنان توان قربانی کردن ته مانده داشته‌هایش را هم داشته باشد. طی این مسیر بی الگویی که خود، قله ایثار را بارها فتح کرده باشد، ممکن نیست. زنی که زن بودن برای‌ش فراتر از تن  و  زرق و برق است.  :)
«تنها گریه کن» را تنها بخوانید و با عشق به استقبال گریستن بروید؛ که گریستن، پیکر قلب را زیبا می‌تراشد. «تنها گریه کن» را به تمام  آن‌هایی که «زن» را نه در حاشیه، که در متنِ ساختن انسانِ ناب می‌دانند، هدیه کنید و اگر مادری می‌کنید به افسونِ «تنها گریه کن» پناه ببرید که افسوس‌ش را نخورید. 
      
2

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.