بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت Han

Han

1401/02/10

                «أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ؛» ايا آن كسی كه موجودات را آفريده، از حال آن‌ها آگاه نيست؟! در حالی كه او (از اسرار دقيق) با خبر و آگاه است! (ملك، ۱۴)
یونس جوانیست که بدنبال علت خودکشی شخصی بنام دکتر پارسا است . و در این مسیر با خود درگیر است نه تنها در پی مرگ دکتر پارسا است بلکه در درون خود و اعتقادات خود به دنبال حقیقت است . با توجه به اینکه در خانواده ای مذهبی تربیت و بزرگ شده اما در وجود خدا شک دارد و در تمام مدت برایش مسئله است که خدایی وجود دارد یا نه . از نظر اطرافیانش شک به وجود خدا منطقی نیست پس او چگونه به حقیقت زندگی اش پی می برد ؟
داستان کتاب جذابیت زیادی داشت و همین دلیل من مخاطب را جذب کتاب کرد و باعث شد آن را بخوانم . نوع قلم نویسنده جدید بود و من کمتر کتابی خوانده بودم که قلمش این چنین باشد . کتاب جزئیات زیادی داشت که اگرچه در برخی از صحنه ها خیلی جذابیت به داستان افزوده بود اما در برخی قسمت ها باعث خسته شدن خواننده می شد و اینطور بود که خواننده می گفت : « این بخش کی تموم میشه ؟ » 
پیرنگ کتاب کامل و بجا بود . اما گره ها خیلی ریز کوچک بودند یعنی نوع داستان طوری نبود که خیلی پیچیده و هیجان انگیز باشد ، چون گره ها و نقطه اوج ساده بودند اما درست و به موقع می آمدند . شروع کتاب جذاب بود و خواننده را ترغیب می کرد و من به شخصه جذبش شدم اما مانند اکثر کتاب  های دیگر ساده بود . اما پایان کتاب عادی نبود . یعنی خواننده توقع داشت داستان ادامه پیدا کند و پایان مشخص داشته باشد اما تا حدودی پایان بر طبق مراد خواننده نبود و پایان مبهمی داشت . هرچند قلم خوب و نکات مثبت دیگر این عیب را می پوشاند و قابل بخشش است . 
روند داستان تند بود . یعنی داستان کش دار و حوصله سر بر نبود . بلکه سریع گره ها باز میشد مشکلات حل میشد و خواننده با کتاب درگیری نداشت که چرا انقدر طولانی شد .
شخصیت پردازی کتاب نسبتا قوی بود . البته توصیف شخصیت ها از لحاظ ظاهری و گاها از لحاظ شخصیت خیلی ریز و دقیق بود . اگرچه کتاب اول شخص بود و نباید توقع توصیف عمیقی داشت .اما شخصیت یونس که شخصیت اصلی بود از لحاظ خصوصیات کامل بود اما من تصوری از یونس نداشتم و یک تصویر مبهم در ذهنم بنام یونس وجود داشت . اما توصیفات جزییات خیلی خوب بیان شده بود به طوری که محیط خیلی واضح و قابل تصور بود . 
 بعضی از دیالوگ های کتاب خیلی تاثیر گذار و معنادار بود و آنها را دوست داشتم و خواندن آن لذت می بردم . و این را یکی از اصلی ترین نکات مثبت کتاب حساب می کنم . 
بر خلاف داستان جلد کتاب چندان جذاب و ترغیب کننده نبود و من فقط بر اساس تعریف بقیه از این کتاب آن را خواندم برای همین جلد کتاب خیلی ساده و یکنواخت بود . اما اسم کتاب زیبا  بود و مستقیم به موضوع داستان اشاره نکرده بود برای همین اسمش ترغیب کننده  بود . 
در  آخر من از خواندن این کتاب لذت بردم و کتاب خوبی بود . همچنین برای موضوعی که کمتر در کتاب های دیگر یافت می شود خواندنی بود .
برمیگردم به آسمان نگاه میکنم  به جایی که بادبادک ها  رسیده است به خداوند ...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.