یادداشت فهیمه پورمحمدی

        نقل از کتاب:
"هر کدام از ما جین آستینِ خودمان را داریم.
آستینِ جوسلین رمان های فوق العاده ای در مورد عشق و عاشقی نوشته، اما خودش هرگز ازدواج نکرده است.
آستینِ برنادت یک نابغه ی طناز است.
آستینِ سیلویا می تواند عاشقانه دوست بدارد و دوست داشته شود، اما این عشق جلوی چشم هایش را نمی گیرد و قضاوتش را مخدوش نمی کند.
آستینِ آلگرا در مورد تأثیر مسائل اقتصادی و نیاز مالی بر زندگی عشقی زن ها می نوشت. اگر الگرا در کتابفروشی کار می کرد احتمالاً آستین را در ققسه ی کتاب های ترسناک قرار می داد.
آستین پرودی، آستینی بود که هربار کتاب هایش را می خواندی با قبل فرق داشت، بنابراین یک سال همه ی کتاب هایش عاشقانه بود و سال بعد یک باره متوجه نثر خوشایند و طعنه آمیزش می شدی. "

آستینِ من، شبیه آستینِ پرودی ست. هر بار کتاب هایش را می خوانم با دفعه ی قبل فرق دارد و هر بار بیشتر دوستش دارم.

اما در مورد کتاب:
پنج خانم و یک آقا، قرار می گذارند در شش ماه، شش رمان جین آستین را بخوانند و در موردشان صحبت کنند. با اِما شروع می کنند و با ترغیب تمام. شش فصل دارد. هر فصل علاوه بر جلسات کتابخوانی، در مورد یکی از اعضای باشگاه است؛ همان کسی که قرار است جلسه ی کتابخوانی در خانه اش برگزار شود.
من در مورد کتاب ها، خیلی سخت گیر نیستم. همین که یک متن روان داشته باشد و یک داستان خوب، برایم کافیست. و این کتاب، یک متن روان دارد و شش داستان خوب. ماجرای چندانی در کتاب اتفاق نمی افتد، به همین خاطر شاید زمین گذاشتنش راحت باشد و تمام کردنش سخت، اما شخصیت های جالبی دارد. تنها نقطه ضعف کتاب، جلسات کتابخوانی هستند. وقتی در مورد کتاب ها و شخصیت های آستین صحبت می کردند، سخت بود باور کنم که هر دو یک کتاب را خوانده ایم. شاید به این خاطر که زمان زیادی از آخرین باری که خواندمشان گذشته.
در کل دوستش داشتم.
      
1

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.