بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت امیرعلی ابراهیم زاده

                ویل ‌دورانت نویسنده مشهور کتب تاریخ تمدن، تاریخ فلسف و لذات فلسفه است، این کتاب وی کمتر شهرت دارد ولی به گمانم به یک مسئله بسیار اساسی پرداخته است و به نحو بسیار جذابی نیز این کار را کرده. مسئله، مسئله معنی زندگی‌ست. مسئله‌ای که در عصر مدرن اکثر افراد به آن می‌اندیشند و بعضا برای‌شان نیز بحران‌آفرین بوده. انگیزه ویل دورانت از شروع پروژه نوشتن و گردآوری کتاب، مواجهه‌ی با یکی از این بحران‌ها بوده. روزی مردی پیش او می‌آید و می‌گوید که چرا نباید خودکشی کند؟ و در آن لحظه ویل‌دورانت چند جواب دم دستی به او می‌دهد، اما عمیقا به فکر فرو می‌رود. ویل‌دورانت دیگر با آن مرد مواجه نمی‌شود، ولی مواجهه‌اش با مسئله ادامه می‌یابد. ایده خلاقانه کتاب این است که ویل‌دورانت ننشسته و کل کتاب را خرج پاسخ‌ها و تحلیل‌هایش از مسئله کند، بلکه به حدود 100 نفر از مشاهیر زمانه خود، از اندیشمندان و فیلسوفان تا رهبران دینی و بازیگران و دانشمندان و ورزشکارها نامه می‌نویسد و از آن‌ها می‌پرسد که معنای زندگی در نظر آنان چیست؟ و چه چیزی به آنان انگیزه یا دلگرمی می‌دهد؟
کتاب سه بخش است که هر سه بخش واقعا زیباست. در بخش اول ویل‌دورانت با قلم ادبی خود سعی دارد بحران را نشان دهد و ارتباط مسئله معنی زندگی با علم، دین و تاریخ را تشریح می‌کند. او می‌نویسد که دین و اسطوره مایه آرامش و اطمینان بشر بود و علم و حقیقت با ظهورش کاری نکرد جز از بین بردن این منبع آرامش و اطمینان. در دین، انسان محوریت جهان است و جایگاه والایی دارد، دیدگاه علمی اما انسان را ذره‌ای ناچیز در اقیانوسی از کهکشان‌ها می‌داند، انسان مرکز عالم نیست، انسان و خواسته‌های به ظاهر والایش و عشق‌های حماسی و مقدسش چیزی جز نتیجه فرآیندهای بی‌غایت تکامل نیستند و بشر چیزی جز جانوری باهوش‌تر نیست، و ویل‌دورانت نشان می‌دهد که سخت است زندگی دشوار و پررنج بشر را ارزشمند و با معنی تلقی کردن پس از این که ما چنین پرده از حقایق برمی‌داریم و باورهای تسکین‌بخش را فراموش می‌کنیم. بخش دوم، پاسخ ده‌ها فردی‌ست که دورانت به آن‌ها نامه نوشته، پاسخ‌ها بعضا بسیار جالب هستند و خواندنی، بخصوص پاسخ راسل به گمانم در عین اختصار بسیار جالب است. در بخش سوم دورانت خودش سعی می‌کند به مسئله پاسخ گوید، و به گمانم بهترین پاسخ در کل کتاب متعلق به خود اوست، گرچه قابل نقد است. 
هر سه بخش کتاب بسیار خوب هستند. دورانت در پی‌ریزی مسئله‌اش موفق است و پاسخ‌دهندگان نیز متن‌های زیبایی خلق کرده‌اند و خود ویل‌دورانت در پاسخ به پرسش مدنظر موفق عمل می‌کند و نوشته‌اش حکیمانه است. این باعث می‌شود کتاب بسیار خواندنی باشد. من خودم به همراه گروهی از دوستان در دانشگاه کتاب را خواندم و درباره‌اش حلقه و مباحثه برگزار کردیم و درباره محتوا صحبت کردیم. این کتاب را حتما بخوانید، اما اگر هدف‌تان یافتن پاسخی خوب به مسئله کتاب است، نباید در این کتاب متوقف شوید. طبعا این کتاب برای عامه نوشته شده، و یک متن اصولی و حرفه‌ای فلسفی نیست. دورانت و دیگر افراد به نفع دیدگاه‌هایشان استدلال چندانی نمی‌کنند و بیشتر قدرت ادبی افراد است که در کتاب جولان می‌دهد تا استدلال‌ورزی فلسفی. برای کتابی با این هدف، چنین سبکی مناسب است، اما شاید پس از خواندن کتاب، مخاطب کمتر چیزی دستش باشد، و برای محتوایی که آموخته دلایل کافی در دست نداشته باشد. یک رویکرد فلسفی خوب به معنای زندگی اول باید در پی این باشد که اصلا اصطلاح "معنی زندگی" خود به چه معناست؟ به معنی "هدف" است؟ به معنی "دلیلی برای زندگی"؟ و حال که فهمیدیم منظورمان از معنای زندگی چیست، چه چیزی این تعریف را ارضاء کرده و شایسته این است که معنای زندگی ما باشد؟ این مسئله در ادبیات آکادمیک فلسفی به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و مقالات و کتب فیلسوفان حرفه‌ای قابل پیگیری است. در مجموع آن چه می‌خواهم بگویم این است که کتاب دورانت مدخلی بی‌نظیر برای مسئله است، ولی توقف در آن برای کسی که دغدغه مسئله را دارد، شاید مناسب نباشد. 

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.