یادداشت яσвεят

яσвεят

яσвεят

1403/11/16

یک روایت ع
        یک روایت عجیب و همگیر مثل یک ویروس مثبت می مونه به نوعی که نه می خوای تموم بشه و نه می خوای بدونی چی میشه ، مقابله می کنی دست و پا می زنی دلت می خواد با شخصیت آرتورو باندینی آشنا بشی فکرش رو درک کنی بفهمی واقعا کیه چی میخواد اینجا اصلا چیکار میکنه 
بعد میای به هولدن کالفید {کتاب ناطوردشت} فکر می کنی (حتما مرور و ریوو من راجع به کتاب سوم این مجموعه  از  غبار بپرس را بخوانید .)
توی این وضعیت می تونی بگی جان فانته اعجوبه اس به این پی میبری که ادبیات در گذشته چقدر زیبا و منسجم روایت می شده به نوعی که الان هم جذابیت لازم خودش رو داره من وقتی این مجموعه رو شروع کردم از جلد سوم بود و گذشته ای از آرتورو باندینی نداشتم اما در این کتاب میتونم تشکیل شده لایه های مختلف شخصیتی اون رو با ذهنم ، افکارم و تصویر سازی ام از او درک کنم.
تعداد صفحات 250 تقریبا برای این کتاب ؛ بار معنایی حدودا 500 یا 600 صفحه را در دل خودش دارد و به قدری زیباست که زیباست؛ اما تلخ و نامناسب برای هر فردی که کتاب میخونه 
عه چرا ؟ 
چون یکسری از مطالب دلت میخواد ندونی نخونی تا بخوای بدونی که چرا اینارو از این به بعد تویی که میدونی ، اره خلاصه :)
      
1.3k

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.