یادداشت علی طالبلو
1402/7/8
این رساله از مارکوس سیسرونْ فیلسوف مشهور رواقی است. او در این کتاب سعی میکند با ذهنیتهای منفی نسبت به پیر شدن مقابله کند. او معتقد است که سالخوردگانِ منطقی و خوشرفتار، از پس پیری برمیآیند و الّا افرادِ کجخلق در همهی زمانها ناشادند و فرقی ندارد آن زمان پیری باشد یا جوانی. او میگوید چهار دلیل وجود دارد که انسانها پیری را مصیبت بار میدانند: ۱- پیری، ما را از زندگی فعّال دور میکند. ۲- پیری، بدن ما را سست میکند. ۳- پیری، ما را تقریبا از تمام لذتهای جسمانی محروم میکند. ۴- پیری از مرگ فاصلهای ندارد. سیسرون به تک تک این دلایل میپردازد و آنها را رد میکند. برای مثال میگوید: اتفاقاً پیران عاملیت بسیار بالایی دارند و فعالاند زیرا حکومت را از دست جوانان حفظ میکنند. او معتقد است انسانها باید به تناسب سنشان از قدرتی که دارند استفاده کنند. همچنین هوش و پختگی زمان پیری به توانایی جسمانی جوانی میارزد. او کم شدن لذتهای جسمانی در پیری را حُسن پیری میداند نه مایه افت و مذمّت آن. او میگوید رفتارهای شریرانه به سبب شهوت و خواهش نفسانی انجام میشوند و اگر این هوی نفس کنترل شد، انسانها کمتر به جهان اطرافشان آسیب میزنند. سیسرون مرگ را هراسناک نمیداند زیرا معتقد است بدن به جهان دیگری منتقل خواهد شد و زندگی انسان در این دنیا مثل کاروانسرایی است که باید از آن عبور کرد. این رساله به شدّت خواندنی و لذتبخش است و بدون اغراق در نهایت حکمت نوشته شده. خواندش را به پیران و جوانان توصیه میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.