یادداشت ناصر حافظی مطلق
1403/2/5
نظم زمان: رازگشايي معماي زمان 1) "نظم زمان" (The Order of Time) كتابي است نوشته فيزيكدان ايتاليايي، "كارلو روولي" (Carlo Rovelli)، كه در سال 2017 ميلادي نگاشته شده است. اين كتاب در سال ۱۳۹۸ توسط "مزدا موحد" ترجمه و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" منتشر گرديده و تا سال ۱۴۰۲ به چاپ هشتم رسيده است. كتاب "نظم زمان" توسط مترجمان و ناشران ديگري هم ترجمه و چاپشده است. "روولي" در اين كتاب تلاش بر اين دارد كه مفهوم زمان را از ديد علم فيزيك رمزگشايي كند و البته به اين نكته هم اعتراف ميكند كه دستاوردهاي فيزيك تا امروز هنوز براي ارائه يك تصوير قطعي و حتمي از زمان كافي نيست. "روولي" مانند ساير كتابهايش با نثري شيوا و با بهرهگيري از گزينگويههاي ادبي و فلسفي نثر جذاب خود را بهپیش ميبرد. 2) فلسفه طبيعي كه شايد مهمترين شاخص آن "ارسطو" (Aristotle) است و فيزيك كلاسيك كه نقطه شروع و تفكيكش از فلسفه طبيعي را بايد "سر آيزاك نيوتن" (Sir Isaac Newton) دانست، تصويري ملموس از فضا و زمان ارائه ميدهند كه تفسير ادراك عادي ما است. در حقيقت اين تصوير مدلسازی فلسفي و رياضي آن چيزي است كه ادراك و مشاهده ما درمییابد. بر اين اساس زمان واقعيتي است مستقل از ما و جزئي بنيادي از جهان هستي و لذا ما در درون زمان وجود داريم. طبق اين تصوير زمان كميتي يكسان در هر نقطه از هستي است و مستقل از ساير عوامل، آهنگ منظم تغييرات خود را دارد. 3) "آلبرت اينشتين" (Albert Einstein) با ارائه نظريه نسبيت اين تصوير سنتي از زمان را در هم شكست. او اثبات كرد كه زمان وابسته به ميدان گرانشي و سرعت تغيير ميكند و لذا يك ساختار ثابت جهاني و فراگير ندارد. اين نظريه زمان را بهعنوان متغيري تابع ساير مشخصات فيزيكي درآورد و سبب زايش مفهومي به نام فضا-زمان شد. ازآنجاکه ادراك انساني تجربه مواجهه با تغييرات زماني ملموس براثر مجاورت با ميدانهاي گرانشي بسيار قدرتمند و يا سرعتهاي بسيار بالا را نداشته است، درك چنين تصويري از زمان كمي عجيب و باورنكردني است. اما جهان بر اساس ادراك محدود ما كار نميكند. 4) با ظهور فيزيك كوانتوم داستان زمان كمي عجيبتر هم شد. در سطوح كوانتومي زمان بيمعنا است و فقط در فضاي بزرگمقیاس است كه قانون دوم ترموديناميك پيرو مفهومي به نام آنتروپي توهمي به نام زمان را ايجاد ميكند. از طرفی سازوكار ادراك انساني بر اساس سامانه عصبي هم در شکلدهی به توهمي به نام زمان نقش دارد و به همين دليل است كه ما دركي از بيزماني نداريم، زيرا مغزي كه خود سازنده مفهوم زمان است نميتواند به نبود زمان بينديشد. درمجموع زمان و فضا هيچكدام از عناصر بنيادين هستي نيستند، بلكه مجموعهاي از عوامل بر اساس وقوع رويدادها و برهمكنش آنها اين مفاهيم را در نظام ادراكي انسان ميآفريند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.