نظم زمان: رازگشایی معمای زمان

نظم زمان: رازگشایی معمای زمان

نظم زمان: رازگشایی معمای زمان

کارلو روولی و 1 نفر دیگر
4.0
11 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

23

ناشر
نشر نو
شابک
9786004901369
تعداد صفحات
178
تاریخ انتشار
1399/6/2

توضیحات

        زمان خود ماییم.ما این فضا هستیم،این محوطه‌­ای که آثار حافظه درون اتصالات نورون­های ما باز کرده است.ما خاطره هستیم.ما دلتنگی هستیم.ما عطش آینده­ای هستیم که نخواهد آمد.کارلو روولی فیزیکدان مشهور در این کتاب روشنگر و تسلی­‌بخش، علم و فلسفه و هنر را جمع می­‌کند تا راز یکی از بزرگترین معماها را بگشاید: معمای زمان.
      

لیست‌های مرتبط به نظم زمان: رازگشایی معمای زمان

یادداشت‌ها

          نظم زمان: رازگشايي معماي زمان
1)
"نظم زمان" (The Order of Time) كتابي است نوشته فيزيكدان ايتاليايي، "كارلو روولي" (Carlo Rovelli)، كه در سال 2017 ميلادي نگاشته شده است. اين كتاب در سال ۱۳۹۸ توسط "مزدا موحد" ترجمه‌ و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" منتشر گرديده و تا سال ۱۴۰۲ به چاپ هشتم رسيده است. كتاب "نظم زمان" توسط مترجمان و ناشران ديگري هم ترجمه و چاپ‌شده است. "روولي" در اين كتاب تلاش بر اين دارد كه مفهوم زمان را از ديد علم فيزيك رمزگشايي كند و البته به اين نكته هم اعتراف مي‌كند كه دستاوردهاي فيزيك تا امروز هنوز براي ارائه يك تصوير قطعي و حتمي از زمان كافي نيست. "روولي" مانند ساير كتاب‌هايش با نثري شيوا و با بهره‌گيري از گزين‌گويه‌هاي ادبي و فلسفي نثر جذاب خود را به‌پیش مي‌برد. 

2)
فلسفه طبيعي كه شايد مهم‌ترين شاخص آن "ارسطو" (Aristotle) است و فيزيك كلاسيك كه نقطه شروع و تفكيكش از فلسفه طبيعي را بايد "سر آيزاك نيوتن" (Sir Isaac Newton) دانست، تصويري ملموس از فضا و زمان ارائه مي‌دهند كه تفسير ادراك عادي ما است. در حقيقت اين تصوير مدل‌سازی فلسفي و رياضي آن چيزي است كه ادراك و مشاهده ما درمی‌یابد. بر اين اساس زمان واقعيتي است مستقل از ما و جزئي بنيادي از جهان هستي و لذا ما در درون زمان وجود داريم. طبق اين تصوير زمان كميتي يكسان در هر نقطه از هستي است و مستقل از ساير عوامل، آهنگ منظم تغييرات خود را دارد.

3)
"آلبرت اينشتين" (Albert Einstein) با ارائه نظريه نسبيت اين تصوير سنتي از زمان را در هم شكست. او اثبات كرد كه زمان وابسته به ميدان گرانشي و سرعت تغيير مي‌كند و لذا يك ساختار ثابت جهاني و فراگير ندارد. اين نظريه زمان را به‌عنوان متغيري تابع ساير مشخصات فيزيكي درآورد و سبب زايش مفهومي به نام فضا-زمان شد. ازآنجاکه ادراك انساني تجربه مواجهه با تغييرات زماني ملموس براثر مجاورت با ميدان‌هاي گرانشي بسيار قدرتمند و يا سرعت‌هاي بسيار بالا را نداشته است، درك چنين تصويري از زمان كمي عجيب و باورنكردني است. اما جهان بر اساس ادراك محدود ما كار نمي‌كند.

4) 
با ظهور فيزيك كوانتوم داستان زمان كمي عجيب‌تر هم شد. در سطوح كوانتومي زمان بي‌معنا است و فقط در فضاي بزرگ‌مقیاس است كه قانون دوم ترموديناميك پيرو مفهومي به نام آنتروپي توهمي به نام زمان را ايجاد مي‌كند. از طرفی سازوكار ادراك انساني بر اساس سامانه عصبي هم در شکل‌دهی‌ به توهمي به نام زمان نقش دارد و به همين دليل است كه ما دركي از بي‌زماني نداريم، زيرا مغزي كه خود سازنده مفهوم زمان است نمي‌تواند به نبود زمان بينديشد. درمجموع زمان و فضا هيچ‌كدام از عناصر بنيادين هستي نيستند، بلكه مجموعه‌اي از عوامل بر اساس وقوع رويدادها و برهم‌كنش‌ آن‌ها اين مفاهيم را در نظام ادراكي انسان مي‌آفريند. 
        

5

          
وقتی این کتاب را خریدم درگیر مبحث زمان در فلسفه اسلامی بودم.
در فلسفه اسلامی زمان، میزان حرکت است و از آن به کم متصل غیرقار یاد می‌شود.
بنابراین زمان عرض بوده
و همیشه در جریان و به شکل پیوستار است نه ذره ای.
برخی دیگر نیز زمان را معقول ثانی دانسته اند به چه معنا؟
به این معنا که یک واقعیت خارجی نیست بلکه از تحلیل حرکت آن را در می‌یابیم.
مثل همه مفاهیم دیگر مثلا مفهوم علت
علت بودن امری خارجی نیست که مثلا اشاره کنیم و بگوییم این بخش از فلان شی علت بودن آن شی است. علت بودن امری واقعی است اما انتزاعی
حالا چه طور می شود؟ بماند برای تامل های شما.
و اما بعد 
برویم سراغ مبحث اصلی مان یعنی آنچه این کتاب بدان پرداخته است.
کتاب در سه بخش نگاشته شده است. بخش اول فرو ریزش زمان نام دارد که قصدش فرو ریختن باورها و مفروضات شما از زمان است.
می زند زیر میز یکپارچگی زمان و از نه زمان که زمان ها حرف می زند. زمان من زمان تو زمان آن سیاره و.. همچنین از تاثیر جرم بر کند شدن زمان
یا زمان بیشتر در کوهستان ها..
بعد هم می گوید در تبیین فیزیک از جهان شما آینده و گذشته و جهت ندارید مگر در گرما و آنتروپی

در فصل سوم نویسنده تمام درک ما از حال و الان را به بازی گرفته و می گوید حال و الان معنای محصلی ندارد..
این بازی با مفروضات و ادراک فعلی تان از زمان ادامه یافته و میگوید زمان مستقل نیست بلکه در نسبت با سایر اجرای جهان بر ما آشکار می گردد و از میدان های گرانشی حرف می زند.
بعد هم در فصل آخر از بخش اول اشک های ملاصدرا را روانه کرده و می گوید بله زمان ذره ای است و آقای ابن میمون درست می گفتند.
بعد هم دعوایش با فلسفه اسلامی به همین جا ختم نمی شود و می گوید جز لایتجزی محال نیست و بفرمایید زمان کمینه ای دارد که پایین تر از آن، مفهوم خود را از دست می دهد و نمیشه و نداریم..
در بخش دوم نویسنده این بازی کثیف را ادامه می دهد و فصل پایانی را جهان بدون زمان می نامد.
اینجا درین فصل سعی می کند ذره ای به سمت حرکت جوهری ملاصدرا حرکت کند اما باز هم نیاز  به تحقیق و خواندن بیشتر است تا نسبت فیزیک جدید و حرکت جوهری را با هم درک کرد.
وی می گوید ما چیز نداریم ما تغییر و شدن داریم. جهان متشکل از رویدادهاست نه اشیا و چیزها.
و اینجا نقطه اوج شباهت قصه فیزیک با صدرای گرامی است که می فرماید
غیاب زمان به این معنا نیست که همه چیز ساکن و راکد است؛ به این معان است که روی دادن بی وقفه ای که جهان را می فرساید روی یک خط زمانی مرتب نشده است.... اگر منظورمان از زمان تنها روی دادن است از همه چیز از زمان است هر چه وجود دارد تنها در زمان وجود دارد من مطمئنم به خاطر این فصل ملاصدرا کارلو را خواهد بخشید.
در فصل بعدی میگوید دستور زبان ما ناکافی است. ما می گوییم اشیا یا هست یا بوده است یا خواهد بود اما نمی گوییم در نسبت با من بود در نسبت با من هست یا خواهد بود.
در فصل هشت هز دینامیک نسبی حرف می زند که بحث کمی پیچیده می شود و تا آنجا که ذهن ناآشنای من با فیزیک فهمید نویسنده بر آن است که بگوید هاهاها ما به زمان نیاز نداریم همان که بگوییم چیزها چگونه در نسبت با یکدیگر تغییر می کنند حله و اصلا در کدام معادله فیزیک بنیادی شما زمان را میبینی؟
#سیر_زمان

و اما بخش سوم  و نهایی کتاب قرار است برگردد
و بگوید پس این زمانی که ما میدانیم از کجا می آید؟
برادر بحث را بر میگرداند به آنتروپی و اینکه جهان مبهم است و این ابهام جهان و میل ما به پیش بینی کردن آن است که زمان را می سازد. بعد هم در گرما و کوانتوم دنبال ردپای زمان می گردد و در گرما ابهام و تفاوت سطح ماکرو و میکرو را خاستگاه زمان میداند و در کوانتوم ترتیب وقوع برهمکنش ها را ریشه ی سیر زمان می بیند.
بعد هم بحث را می برد سمت اینکه ما جهان را از زاویه خودمان می بینیم و الان و امشب مثل کلمه من و اینجا هستند که معنایشان به گوینده آنها بستگی دارد.
در فصل بعد می گوید آنتروپی پایین باعث حرکت جهان است و آنچه باعث وقوع رویداد ها می شود افزایش آنتروپی و در هم آمیزش اشیا است که از نظم به سمت چینش نامرتب حرکت می کند و اما آنچه سبب می شود آنتروپی جهان را در گذشته پایین ببینیم چینش خاص جهان بوده است و البته خاص بودن یک مفهوم نسبی است که به زاویه دید ما بستگی دارد بنابراین به طور غیرمنتظره‌ای مطالعه جهان مارا به خودمان بازمی‌گرداند.
در فصل بعد زمان را نه عینی بلکه تا حد بسیار زیادی امری درونی و بر آمده از عملکرد مغز ما می داند و به بیان تأثیر حافظه آینده نگری بر مفهوم زمان می پردازد.
آقای مصباح اینجا خوشحال می شود.
در دو فصل پایانی هم نویسنده مروری بر مباحث مطروحه می کند و از خوبی مفهوم زمان برای ما انسان ها و مغزمان می گوید و می زند جاده خاکی و خاطره گویی و صحبت از مرگ و... که بی ربط بود اما قشنگ.
به نظرم برای شستن و استراحت دادن به مغز بعد خواندن این فیزیک و فلسفه ی درهم لازم بود.
#سیر_زمان

و اما من چی میگم؟ بخونید یا نخونید؟
کلا اگر از حالت مغزدردیت خوشتان می آید و هی کخ دارید باورهایتان را با خاک یکسان کرده بعد با خاک اندازه جمعشان کنید و بروید؛ بله بخوانیدش.

تواصیه: اگر یک فیزیک خوانده پیدا کردید از او برای درک بهتر این مباحث کمک بگیرید یک جاهایی تخصصی میشه  نسبتا و درکش سخت.
بعد هم کتاب روی دیگر حقیقت به نظر می رسد مکمل این عزیز ماست آن را هم باید خواند.
امید که فرصتش برسد و توان خواندنش یک گزارش هم از مطالعه آن خدمتتان ارائه دهم. یک کم دردمغز بگیرید کیف کنید.

و اما سوالات بی پاسخ 
چه طور جهان هم ذره ای است و رودخانه های جوهر جز تقریب نیستند هم جهان شدن و رویداد است؟
و باید بروم فلسفه غرب و هرمنوتیک و ایده آلیسم و درد و کوفت بخوانم تا تکلیفم با تاثیر نقطه نظر مشخص شود. اینکه معرفت شناسی با وجودشناسی نسبتش دقیقا چگونه است و آیا فلسفه اسلامی چه قدر متوجه این مطلب است؟
#هرمنوتیک 
#سیر_زمان
        

3