یادداشت آنی از آن سوی تپه ها:)

                میتونم بگم واقعا از تموم شدنش ناراحتم و مثل کتاب خیابان کاتالین، احساس میکنم یه تیکه از روحم رو برای همیشه بین سطر ها و با خانواده ورمیر جا گذاشتم. 
واقعا دوستش داشتم. مخصوصا خط زمانی داستان رو، که درواقع در قرن هفدهم اتفاق میوفته و تصور کردنش برام راحت بود و برام کمی حالت کلاسیک داشت. 
همونطوری که از اسمش مشخصه، روایت کشیده شدن نقاشی "دختری با گوشواره مروارید"‌ از زاویه دید دخترک در نقاشی که درواقع خدمتکارِ خونه‌ی نقاش این اثره ( یوهانس ورمیر ) و همینطور به ماجرای نقاشی های دیگه‌ی نقاش این اثر هم اشاره میشه. با اینکه کاملا از صحت داستان مطلع نیستم اما واقعا لذت بردم و برام خیلی جالب بود. :) 
        
(0/1000)

نظرات

داستان،برداشت تریسی شوالیه از اثر و زندگی  ورمیر است و واقعی نیست.