بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت سید مرتضی میرعزآبادی

                باید اعتراف کنم کتابهای زیادی را خوانده‌ام فقط با این قصد و نیت که تمام شود.
مثلا کتابهای ارزشمند روسی‌ای که ترجمه‌های مزخرفی داشته‌اند. مثل جنگ و صلح تولستوی یا ابله داستایوفسکی ( این کتابها را شاید بعدا با ترجمه‌ی بهتری خواهم خواند)
یا مثلا کتابهای فاخری که طولانی بودنشان خسته‌ام کرده اما جذابیتشان بر این خستگی چیره می‌شود مثل کلیدرِ دولت آبادی (کتابهایی که وقتی به جلد آخرشان می‌رسی ضرب و زور می‌زنی برای تمام شدنش اما وقتی آخرین صفحه را می‌خوانی دلت برایش تنگ می‌شود)
یا مثلا کتابهایی که فاخر است ارزشمند است اما به دلت نمی‌نشیند، از بی داستانی اعصابت را خورد می‌کند، تمام نشدنش چکشی می‌شود بر روح. مثل #یک_عاشقانه_آرام.
بگذار بی‌پرده بگویم این کتاب برای منی که عاشق داستانم و کشته مرده‌ی تعلیق، هیچ جذابیتی نداشت.
اگر نادر ابراهیمی را نمی‌شناختم و تفکر و اندیشه و قلمش را نمی‌ستودم، زودتر از اینها نیمه‌کاره رهایش می‌کردم و بی‌خیالش می‌شدم....
        
(0/1000)

نظرات

من هم یکبار خوندم و نصفه رهاش کردم چون من هم عاشق داستان هستم تا شنیدن شعار ها و جملات عاشقانه و متاسفانه اولین کتابی هم بود که از نادر ابراهیمی خوندم و دیگه سمت ش نرفتم
من هم یکبار خوندم و نصفه رهاش کردم چون من هم عاشق داستان هستم تا شنیدن شعار ها و جملات عاشقانه و متاسفانه اولین کتابی هم بود که از نادر ابراهیمی خوندم و دیگه سمت ش نرفتم